روایتی را سید بن طاووس در فلاح السائل از یحیی بن فضل نوفلی از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که مشتمل است بر دعای حضرت برای امام زمان، بعد از نماز عصر. به علاوه، حضرت، اوصافی از مهدی آل محمد را بیان میکنند با عباراتی که این طور شروع میشود «پدرم فدای آن که … ». در پایان بخشی از علائم ظهور را ذکر میفرمایند. این اوصاف و علائم در پاسخ سؤالات راوی بیان شده است. اوصاف، شامل اوصاف جسمانی، شدت عبادت و شبزندهداری حضرت، استقامت در راه خدا و … است.
- رَوَاهُ مُحَمَّدُ بْنُ بَشِيرٍ اَلْأَزْدِيُّ
- قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ مُوسَى اَلْكَاتِبُ
- قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ اَلْقُمِّيُّ
- عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ
- عَنْ يَحْيَى بْنِ اَلْفَضْلِ اَلنَّوْفَلِيِّ قَالَ
- دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ، بر امام کاظم علیه السلام وارد شدم
- بِبَغْدَادَ، در بغداد
- حِينَ فَرَغَ مِنْ صَلاَةِ اَلْعَصْرِ، هنگامی که از نماز عصر فراغت یافته بود.
- فَرَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ، پس دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و شنیدم که میگفت
دعای امام کاظم برای امام زمان در تعقیبات نماز عصر
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ
- وَ أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- إِلَيْكَ زِيَادَةُ اَلْأَشْيَاءِ وَ نُقْصَانُهَا
- وَ أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- خَلَقْتَ اَلْخَلْقَ بِغَيْرِ مَعُونَةٍ مِنْ غَيْرِكَ وَ لاَ حَاجَةٍ إِلَيْهِمْ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- مِنْكَ اَلْمَشِيَّةُ وَ إِلَيْكَ اَلْبَدْءُ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- قَبْلَ اَلْقَبْلِ وَ خَالِقُ اَلْقَبْلِ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- بَعْدَ اَلْبَعْدِ وَ خَالِقُ اَلْبَعْدِ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ أُمُّ اَلْكِتَابِ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- غَايَةُ كُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثُهُ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- لاَ يَعْزُبُ عَنْكَ اَلدَّقِيقُ وَ لاَ اَلْجَلِيلُ
- أَنْتَ اَللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ
- لاَ يَخْفَى عَلَيْكَ اَللُّغَاتُ
- وَ لاَ تَتَشَابَهُ عَلَيْكَ اَلْأَصْوَاتُ
- كُلَّ يَوْمٍ أَنْتَ فِي شَأْنٍ
- لاَ يَشْغَلُكَ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ
- عَالِمُ اَلْغَيْبِ وَ أَخْفَى
- دَيَّانُ اَلدِّينِ
- مُدَبِّرُ اَلْأُمُورِ
- بَاعِثُ مَنْ فِي اَلْقُبُورِ
- مُحْيِي اَلْعِظَامِ وَ هِيَ رَمِيمٌ
- أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ اَلْمَكْنُونِ اَلْمَخْزُونِ اَلْحَيِّ اَلْقَيُّومِ
- اَلَّذِي لاَ يَخِيبُ مَنْ سَأَلَكَ بِهِ
- أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
- وَ أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ اَلْمُنْتَقِمِ لَكَ مِنْ أَعْدَائِكَ
- وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ
- يَا ذَا اَلْجَلاَلِ وَ اَلْإِكْرَامِ
اوصاف مهدی از آل محمد
- قَالَ قُلْتُ مَنِ اَلْمَدْعُوُّ لَهُ؟ گفتم کیست دعاشونده برای او؟ (برای که دعا کردید؟)
- قَالَ ذَلِكَ اَلْمَهْدِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ، گفت او مهدی از آل محمد است
- صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ
- قَالَ بِأَبِي اَلْمُنْبَدِحُ [المنفدح] اَلْبَطِنِ، گفت پدرم فدای آن که دارای شکم منبدح است،
- اَلْمَقْرُونُ اَلْحَاجِبَيْنِ، [آن که] دو ابرویش قرین هماند (تقریبا به هم پیوسته، ظاهرا)
- أَحْمَشُ اَلسَّاقَيْنِ،
- بَعِيدُ مَا بَيْنَ اَلْمَنْكِبَيْنِ، [آن که] دور است فاصله دو شانهاش (چهارشانه)
- أَسْمَرُ اَللَّوْنِ، گندمگون (تیره رنگ)
- يَعْتَادُهُ مَعَ سُمْرَتِهِ صُفْرَةٌ مِنْ سَهَرِ اَللَّيْلِ، تیرگیاش همراه با زردیای دائمی است از شبزندهداری.
- بِأَبِي مَنْ لَيْلَهُ يَرْعَى اَلنُّجُومَ، پدرم فدای آن که شبش [را میگذراند] در حالی که چوپانی میکند ستارگان را [کنایه از شبزندهداری]
- سَاجِداً وَ رَاكِعاً، در حال سجود و رکوع.
- بِأَبِي مَنْ لاَ يَأْخُذُهُ فِي اَللَّهِ لَوْمَةُ لاَئِمٍ، پدرم فدای آن که در [اطاعت، راه] خدا ملامت هیچ ملامتکنندهای او را نمیگیرد.
- مِصْبَاحُ اَلدُّجَى، چراغ تاریکی [است].
- بِأَبِي اَلْقَائِمُ بِأَمْرِ اَللَّهِ، پدرم فدای [آن] قائم [معهود] به امر خدا.
علائم ظهور
- قُلْتُ مَتَى خُرُوجُهُ، گفتم خروجش کی است؟
- قَالَ إِذَا رَأَيْتَ اَلْعَسَاكِرَ بِالْأَنْبَارِ، هنگامی که لشگرها را در انبار دیدی،
- عَلَى شَاطِئِ اَلْفُرَاتِ وَ اَلصَّرَاةِ وَ دِجْلَةَ، در کنار ساحل فرات و صراه و دجله،
- وَ هَدْمَ قَنْطَرَةِ اَلْكُوفَةِ، [و دیدی] نابودی پل کوفه را،
- وَ إِحْرَاقَ بَعْضِ بُيُوتَاتِ اَلْكُوفَةِ، و سوختن برخی از خانههای کوفه را،
- فَإِذَا رَأَيْتَ ذَلِكَ، پس چون آن [علائم] را دیدی،
- فَإِنَّ اَللّٰهَ يَفْعَلُ مٰا يَشٰاءُ، [به دنبال آنها] همانا خدا میکند آن چه را میخواهد؛
- لاَ غَالِبَ لِأَمْرِ اَللَّهِ، غلبهکنندهای بر امر خدا نیست،
- وَ لاَ مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ، و برای حکمش معقّبی نیست.
توضیح
برای تشرفاتی مرتبط با شبزندهداری امام زمان، داستان سید محمد باقر موحد ابطحی و شیخ حسن عراقی را ببینید.
ملامت هیچ ملامتگری او را نمیگیرد میتواند دو معنی داشته باشد؛ یکی (که نزدیکتر به ذهن است) این که ملامتِ به ناحقِّ ایشان او را بگیرد، یعنی در او تاثیر کند، و او را از عمل باز دارد. دیگر عکس این معناست. یعنی ملامتِ به حقِّ ایشان، دامن او را بگیرد، یعنی او کاری کند که مستحق ملامت باشد.
القائم بامر الله معنای نزدیکترش برپادارندهٔ امر خدا است، از قام بالشی به معنای برپا داشتن. ممکن است معنای دیگری هم بدهد؛ ایستاده به امری از جانب خدا، یعنی خدا او را نصب کرده است. معنای اول در اینجا مناسبتر است با توجه به ال تعریف در القائم که ظاهرا ال عهد است؛ یعنی آن برپادارندهٔ معهودِ (مورد نظر، مورد انتظارِ) امر خدا.
از سوال راوی که خروجاش کی است معلوم میشود که قائم آل محمد را به عنوان کسی که خروج میکند و … از قبل میشناخته است.
0 دیدگاه