تشرفات
شیخ حسن عراقی از علمای اهل سنت و شوق دیدار مهدی
شیخ حسن عراقی برقی به قلبش میخورد که او را به مسجد میکشاند. خطیب جمعه سخن از مهدی میگوید و محبت مهدی در دلش جای میگیرد.
شیخ حسن عراقی برقی به قلبش میخورد که او را به مسجد میکشاند. خطیب جمعه سخن از مهدی میگوید و محبت مهدی در دلش جای میگیرد.
مردی کاشانی در اثر بیماری، در سفر حج، در نجف زمینگیر میشود. روزی در مقام قائم (ظاهرا در وادی السلام) با اندوه به فکر فرو میرود که عاقبت من چه خواهد شد.
روایتی از امام کاظم علیه السلام که مشتمل است بر دعای حضرت برای امام زمان بعد از نماز عصر.
آیت الله موحد ابطحی به حرم امام رضا مشرف میشود و کرامتی از آن حضرت به ظهور میرسد. در همان حال خود را در محضر امام زمان نیز مییابد.
سید بحر العلوم ماجرای تشرف خود را برای میرزای قمی تعریف میکند و اینکه امام زمان او را به سینهاش چسبانيد.
علامه میرجهانی ده شب در حرم عسکریین بیتوته میکند، به امید دیدن امام زمان. صبح روز دهم به سرداب میرود برای دعا و زیارت.
سید بحر العلوم شوقی فزاینده در دلش نسبت به مسجد سهله میافتد. گویا کسی او را با آنجا میخواند. در آن مسجد کسی را مییابد که مشغول مناجاتی است عجیب.