نقل اول

تصویر  آقای میرجهانی (برگرفته از  سایت وارثون)
تصویر آقای میرجهانی (برگرفته از وارثون)

از ویژگی‌های این انسان وارسته [سید محمّدحسن طباطبائی میرجهانی معروف به علامه میرجهانی]، کرامات و مکاشفات و تشرفات زیادی است که می‪توان از میان آنها به تشرف سرداب مطهر و کلام پرمعنای امام زمان علیه السلام [در مورد دعای ندبه و تقدم بر امام] اشاره کرد. ایشان این قضیه را این چنین می‪نگارند:

می‌فرمودند در عصر مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به امر ایشان مبلغی پول برای طلاب به سامرا بردم و بین طلاب و خدام عسکریین علیهم السلام تقسیم کردم.

خدام عسکریین که دینشان پول است [توضیحات را بنگرید] مرا زیاد احترام می‌نمودند؛ به خصوص کلیددار که از او خواستم اجازه دهد من شبها در حرم شریف بیتوته کنم. پس موافقت نموده، ده شب تا صبح در کنار قبر آن دو امام معصوم علیهما السلام احیا نموده و تضرع کردم.

فجر روز جمعه

روز دهم که جمعه بود، اول فجر که درب حرم را گشودند، با شوق وافر به سرداب مقدس مشرف شدم. وقتی از پله‪ها پایین رفتم با اینکه آن موقع هنوز برق نیامده بود، دیدم فضای سرداب روشن مانند مهتاب است و سیدی نشسته و مشغول به ذکر و عبادت است.

از مقابل او گذشتم و درب صفه ایستاده، زیارت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندم. [سپس] آمدم در جلوی آن سید مشغول نماز شدم. بعد از نماز شروع کردم به دعای ندبه تا رسیدم به این جمله

و عرجت بروحه … [که آن سید] فرمود

این جمله از ما نرسیده؛ و عرجت به الی السمائک؛ و چرا رعایت وظیفه را نمی‌کنید و جلوتر از امام نماز می‌خوانید؟!

من غفلت از این دو آیت بزرگ نمودم. دعا را تمام کرده، به سجده رفتم. در سجده متوجه شدم آن آقا کیست که فرمود این جمله از ما نرسیده و فرمود چرا جلوتر از امام ایستاده‌ای؟!

بسیار مرعوب شدم. سر از سجده برداشتم که دامن مطلوب را بگیرم؛ دیدم سرداب تاریک است و کسی نیست. فهمیدم به چه دولتی رسیدم و به رایگان از دست دادم!

باید که دمی غافل از آن شاه نباشی
شاید که نظر افکند، آگاه نباشی

منبع: کانال تلگرامی حجره فقاهت، ظاهرا به نقل از کتاب جنة العاصمة شرح حال علامه میرجهانی ص۴۷. [توضیحات را بنگرید.]

توضیحات

  • کتاب جنة العاصمة کتابی است از علامه میرجهانی درباره صدیقه طاهره، فاطمه زهرا سلام الله علیها. متن کامل کتاب را با دو چاپ مختلف از اینجا می‪توانید دریافت کنید.
  • در دو چاپ فوق، داستان را به شکلی که در بالا نقل شد نیافتیم. شاید در مقدمه چاپی دیگر باشد؟
  • در چاپ دارالزهرا اشاره‪ای به این داستان ظاهرا نشده است.
  • در مقدمه جنه العاصمه، چاپ موسسه فرهنگی شمس الضحی، داستان به روایت دیگری از آقای سید ناصر حسینی میبدی، از کتاب ایشان به نام سراج المعانی—در شرح احوالات سید ابوالحسن اصفهانی—نقل شده است؛ ایشان بی‪واسطه از آقای میرجهانی نقل می‪کنند.
  • این داستان را مرحوم شریف‪رازی در کتاب گنجینه دانشمندان با اختلافی در عبارات آورده که در ادامه نقل می‪شود. به این ترتیب، این نقل سومی از داستان است.
  • در مورد ”خدام عسکریین که دینشان پول است“ ظاهرا در آن عصر خدام حرم از مخالفین (غیر شیعه) بوده‪اند که ایشان این تعبیر را به کار برده است؛ شاید هم تعبیر از ناقل باشد (؟) که این احتمال را نقل‪های دیگر تقویت می‪کند. خلاصه، هدف از دادن پول به ایشان این بوده است که زوار شیعه را مراعات کرده یا حداقل اذیت نکنند.
  • در نقل گنجینه دانشمندان و نقل آقای میبدی عبارت فوق متفاوت است.
  • علت تکیه به نقلی که در بالا آورده شد، طرز خاصی است که جمله امام درباره دعای ندبه در آن نقل شده که معنای لطیفی را می‪رساند. شرحی درباره این جمله انشالله، در آینده، در سایت قرار می‪گیرد.
  • برای ویژگی فجر روز جمعه در حرم عسکریین بنگرید به نقل آقای سيف الغامدي امام جماعت کنونی حرم (که انشالله روی سایت قرار خواهد گرفت).
  • چنان که شیخ عباس قمی در مفاتیح می‪فرماید، سيّد ابن طاووس در كتاب مصباح الزائر فصلى را در اعمال سرداب مقدس آورده و در آن فصل شش زيارت نقل كرده، پس از آن فرموده دعاى ندبه به اين فصل ملحق می‪شود … الخ.
  • … در همان‪جا آمده که خواندن دعای ندبه دراعیاد چهارگانه مستحب است، يعنى فطر، قربان، غدير و روز جمعه.

نقل گنجینه دانشمندان (با ویرایش)

به امر زعيم على الاطلاق آيت‌ الله‌ العظمى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى براى اصلاح بعضى از امور با هزينه و بودجه كافى به سامرا رفته، و ميان اهل علم آنجا و خدام حرم عسكريين تقسيم وجوه نمودم؛

مخصوصا براى رفاهيّت و مامون بودن زوّار، به خدمه حرم و سرداب مقدس پول بيشترى دادم. فلذا نسبت به من خيلى احترام مى‌كردند؛ و كليددار حرم گفت آقا امرى داريد در خدمت حاضريم. پس گفتم اگر ممكن است به من اجازه دهيد شب‌ها را در حرم بيتوته كنم. قبول كرد.

پس ده شب در حرم مطهر عسكريين مى‌ماندم. آنها در را به روى من بسته و مى‌رفتند، تا موقع اذان صبح كه در را باز مى‌كردند.

نماز صبح روز جمعه

تا [اینکه] شب دهم كه شب جمعه بود، در حرم بسيار دعا كرده و زيارت و تشرّف خدمت مولايم حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه الشريف را خواستار شدم، تا موقع صبح كه در را باز كردند. و من بعد از خواندن نماز صبح بيرون آمده به سرداب مقدس مشرف شدم.

چون هوا تاريك بود و هنوز برق در عراق نيامده بود، شمعى را دست گرفته و از پله‌هاى سرداب پائين مى‌رفتم تا رسيدم به عرصه سرداب. ديدم بدون چراغ روشن است و آقاى بزرگوارى نزديك صفه مخصوص نشسته و مشغول ذكر است.

از جلوى او گذشته، سلام كردم و درب صفه ايستادم و زيارت آل ياسين را خواندم. سپس همان‌جا ايستاده و نماز زيارت خواندم درحالى‌كه مقدم بر آن آقا بودم.

پس از نماز شروع به دعای ندبه نمودم و چون رسيدم به جمله و عرجت بروحه الى سمائك … فرمودند

اين جمله از ما نرسيده، و عرجت به الى سمائك و گويا فرمودند

  • در نماز تقدم بر امام جايز نيست
  • يا چرا بر امامت مقدم ايستاده‌اى؟ (تردید از نویسنده است)

پس دعا را تمام كرده به سجده رفتم و يك‌مرتبه متوجه به اين آيات بينات شدم:

  • روشن بودن سرداب بدون چراغ،
  • اين جمله از ما نرسيده،
  • چرا در نماز از امام مقدم شده‌اى؟

پس فهميدم به آنچه در حرم مطهر حضرت عسكرى عليه السلام خواسته و دعا نموده‪ام، رسيدم. فورا سر از سجده برداشتم كه دامن حضرتش را بگيرم و حوائج ديگرم را در ميان نهم كه ديدم سرداب تاريك است و هيچ‌كس در آنجا نيست. بسيار متوحش شده بيرون آمده و مى‌گويم … [اشعاری].


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *