آیت الله وحید خراسانی بر روی منبر چنین فرمود: این قضیه را خود مرحوم حاج میرزا احمد—پسر مرحوم آخوند—برای خود من گفت.

مرحوم آخوند، کفایه را خودش برای مرحوم حاج میرزا احمد درس گفته بود. او هم لطف کرد برای ما درس گفت. عنایتی داشت. پسر آخوند بود و مجسّمه ای از تقوا.

خلاصه اینها مردمی بودند، همه رفتند. خالی شد دیگر، خلأیی شد.

گفت مادر من مریض شد. هر کار کردیم معالجه نشد. بعد به ما گفتند یک سیدی پیدا شده؛ این رملی بلد است که از هر چیزی خبر می دهد.

گفت من و برادرم—مرحوم آقا زاده—به سراغ این سید آمدیم. توی ایوان حضرت امیر بودیم؛ یکی به ما نشان داد، سید آن است. گفت من و برادرم—آقا زاده بزرگ که شهادت اجتهاد از خود آخوند داشت—رفتیم به او گفتیم که ”شما [همان سید] هستید؟“ معلوم شد این، همان است.

گفت من نیت کردم؛ اصلاً چیزی اظهار نکردم.

این تسبیحش را که درآورد، دانه های تسبیح را انداخت، بی معطلی گفت

”این نیت تو راجع به یک زنی است؛ که سرتا پا مرض است. هرچه هم معالجه کردید اثر نکرده؛ سه روز دیگر هم می میرد.“ 

گفت برادرم که کنار من ایستاده بود، او فهمید من چه نیت کردم؛ مربوط به مادرم بود. 

او هم گفت ”من نیتی دارم.“

گفت تا تسبیحش را درآورد و شمرد، رنگش تغییر کرد. 

گفت ”این نیتی که تو کردی، راجع به کسی است که الان در مکه بود، الان کجاست.“ دو سه تا الان گفت… بعد گفت ”این نیت تو در مورد کسی است که دارد عالم دورش می گردد.“ سوم کلمه اش، گفت نیتت راجع به امام زمان است.

برادر من متحیر شد. هیچ چیزی هم ما نگفته بودیم. 

بعد ما اصرار کردیم که این علم را به ما یاد بده. گفت شما دو تا آقا زاده اید؛ این علم توأم با یک فقری است که شخص را بیچاره می کند، و شما هم تحمّل ندارید. گفت و رفت. 

ما رفتیم قضیه را به آخوند گفتیم. آخوند با آن عظمت متحیّر ماند که این کیست؟ چیست؟ بعد هم هر چه گشتیم دیگر پیدا نشد. 

امام زمان این است…

به نقل (با کمی ویرایش) از سخنرانی آیت الله وحید خراسانی در دیدار با مبلغین در آستانه ماه محرم۱۴۳۰ مطابق با ۲۳ آذر ۱۳۸۸.


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *