در کتاب إقبال الأعمال  ج۲ ص۶۵۷ در اعمال روز نیمه رجب چنین آمده است: از امام صادق علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود (ترجمه به مضمون): عدی بن ثابت انصاری، در روز نیمه رجب بر امیرالمومنین علیه السلام وارد شد، در حالی که آن حضرت مشغول نماز بود. چون آن حضرت حضور او را احساس کرد با دست به پشت سر خود اشاره کرد که یعنی بایست. عدی گفت که من ایستادم. پس چهار رکعت نماز خواند که ندیدیم مانند آن را کسی بخواند، نه قبل از او و نه پس از او. پس چون سلام داد، دستهایش را گشود و این دعا را خواند که در ادامه می‌آید. در انتهای دعا کلامی گفت که بر من پوشیده ماند. سپس به سوی من برگشت و فرمود

ای عدی شنیدی؟

گفتم بله.

فرمود آیا حفظ کردی؟

عرض کردم بله.

فرمود ویحک، آن را حفظ کن و اعراب کن که سوگند به کسی که حبه را شکافت و کعبه را نصب کرد و انسان را آفرید که این دعا نزد کسی از اهل زمین نیست. و گرفتار غمی نیست که این دعا را بخواند مگر آن که خدا غم و اندوه او را برطرف می‌‌کند. (پایان روایت)

مشابهتی است بین دعای وارد شده در این روایت، و دعایی که در روایتی دیگر در دلائل الإمامة از قول امام زمان نقل شده است، و دعایی که در اعمال روز چهارم ماه رمضان وارد شده است. مشابه این عبارات در بخشی از دعای عرفه امام حسین نیز آمده است.

متن روایت

  • مَرْوِيَّةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: 
  • دَخَلَ عَدِيُّ بْنُ ثَابِتٍ اَلْأَنْصَارِيُّ عَلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ 
  • فِي يَوْمِ اَلنِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ وَ هُوَ يُصَلِّي
  • فَلَمَّا سَمِعَ حِسَّهُ أَوْمَى بِيَدِهِ إِلَى خَلْفِهِ أَنْ قِفْ
  • قَالَ عَدِيٌّ فَوَقَفْتُ
  • فَصَلَّى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ لَمْ نَرَ أَحَداً صَلاَّهَا قَبْلَهُ وَ لاَ بَعْدَهُ
  • فَلَمَّا سَلَّمَ بَسَطَ يَدَهُ وَ قَالَ

دعا

  • اَللَّهُمَّ يَا مُذِلَّ كُلِّ جَبَّارٍ وَ يَا مُعِزَّ اَلْمُؤْمِنِينَ
  • أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي اَلْمَذَاهِبُ
  • وَ أَنْتَ بَارِئُ خَلْقِي رَحْمَةً بِي
  • وَ قَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً
  • وَ لَوْ لاَ رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ اَلْهَالِكِينَ
  • وَ أَنْتَ مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ عَلَى أَعْدَائِي
  • وَ لَوْ لاَ نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ اَلْمَفْضُوحِينَ [المقبوحين]
  • يَا مُرْسِلَ اَلرَّحْمَةِ مِنْ مَعَادِنِهَا
  • وَ مُنْشِئَ اَلْبَرَكَةِ مِنْ مَوَاضِعِهَا
  • يَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَ اَلرِّفْعَةِ
  • فَأَوْلِيَاؤُهُ بِعِزِّهِ يَتَعَزَّزُونَ [وَ]
  • يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ اَلْمُلُوكُ نِيرَ اَلْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ [أَعْنَاقِهَا]
  • فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ
  • أَسْأَلُكَ بِكَيْنُونَتِكَ اَلَّتِي اِشْتَقَقْتَهَا مِنْ كِبْرِيَائِكَ
  • وَ أَسْأَلُكَ بِكِبْرِيَائِكَ اَلَّتِي اِشْتَقَقْتَهَا مِنْ عِزَّتِكَ
  • وَ أَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَلَّتِي اِسْتَوَيْتَ بِهَا عَلَى عَرْشِكَ 
  • فَخَلَقْتَ بِهَا جَمِيعَ خَلْقِكَ فَهُمْ لَكَ مُذْعِنُونَ
  • أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ 

تتمه روایت

  • قَالَ ثُمَّ تَكَلَّمَ بِشَيْءٍ خَفِيَ عَنِّي
  • ثُمَّ اِلْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا عَدِيُّ أَ سَمِعْتَ
  • قُلْتُ نَعَمْ قَالَ أَ حَفِظْتَ
  • قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَيْحَكَ اِحْفَظْهُ وَ أَعْرِبْهُ
  • فَوَ اَلَّذِي فَلَقَ اَلْحَبَّ وَ نَصَبَ اَلْكَعْبَةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ
  • مَا هُوَ عِنْدَ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ اَلْأَرْضِ
  • وَ لاَ دَعَا بِهِ مَكْرُوبٌ إِلاَّ نَفَّسَ اَللَّهُ كُرْبَتَهُ
دسته‌ها: ادعیه کوتاهروایات

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *