در تشرف شیخ علی فریدة الاسلام کاشانی، ذکر دعایی رفته است به این ترتیب: يا من له الدنيا و الآخرة! ارحم من ليس له الدنيا و الآخرة. یافتن این دعا در منابع روایی معروف مشکل است. با این وجود، داستانی مشتمل بر این دعا در کتاب تفسیر کبیر منهج الصادقين في إلزام المخالفين تالیف ملا فتح الله کاشانی به صورت مجهول السند نقل شده است. داستان در جلد ۸ ص ۱۱۰ منهج الصادقین این ترتیب است:

توبه بنده گنهکار در هنگام جان دادن

مرويست كه در ايام مالك دينار مردى بود كه جميع عمر خود را در خرابات بسر برده بود و در مدت عمر خود هرگز روى خود باقامت خير نياورد و شبى انديشۀ برّى نكرده. صلحاء روزگار از او حذر كردندى و دورى جستندى.

ناگاه موكل قضا دست مطالبه بدامن عمرش دراز كرد و او چون دريافت كه وقت رحلت است نظر در جرايد اعمال خود كرد. خطى كه رقم رجائى داشته باشد نديد و بجويبار عمل خود نگريست شاخى كه دست اميد بر او توان زد نيافت. آهى از ميان جان بر كشيد و بجانب آسمان نگريست و گفت

يا من له الدنيا و الآخرة ارحم من ليس له الدنيا و الآخرة

اى آن كسى كه دنيا و آخرت از تُست، رحم كن بر حال كسى كه نه دنيا دارد و نه آخرت. اينكلمه بگفت و جان بداد.

اهل شهر بوفات او شادى كردندى و از سر رفتن او فرحان گشتند و او را در مزبله انداخته، خس و خاشاك بر او ريختند و آن موضع را از خاك پر ساختند.

شبانه مالك دينار را در خواب نمودند كه فلان در گذشته و در ميان مزبله‌اش گذاشته‌اند برخيز و او را از آنجا بردار و غسل داده، در مقبره صلحاء و اتقياء دفنش كن.

گفت خداوندا او در ميان خلق ببدكارى و بدنامى مشهور بود. چه چيز بدرگاه كبريا آورده كه سزاى چنين كرامتى شده؟

آواز آمد كه چون بحالت نزع رسيد، جرايد اعمال خود را مطالعه كرد. همه خط خطا ديد. مفلس‌وار بدرگاه ما بناليد و عاجزوار ببارگاه ما نظر كرد. دست در فضل ما زد. ما بر دردمندى او رحم كرديم و گناهان او را كأن لم يكن انگاشتيم و از عذاب اليم و عقاب عظيمش نجات داديم و بنعيم مقيمش رسانيديم. كدام دردزده بدرگاه ما بناليد كه او را شفا نداديم و كدام غمگين از ما خلاصى طلبيد كه خلعت شادكامى در او نپوشانيديم.

تتمه

ملا فتح الله کاشانی پس از ذکر داستان فوق چنین ادامه می‌دهد: و شكى نيست كه غفران معصيت و قبول طاعت متفرعست بر محبت اميرالمؤمنين و ساير ائمه طاهرين، صلوات اللّٰه عليهم اجمعين. چه بدون ولاى اهل البيت هيچ گناهى مغفور نميشود و هيچ طاعتى و عبادتى سمت قبول نميپذيرد و حديث مشهور كه موافق و مخالف نقل كرده‌اند كه

حُبُّ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ] حَسَنَةٌ لاَ تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لاَ تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَةٌ.

دلالت صريح دارد بر اين مدعى. چه معنى آن راجع است به اينكه دوستى على عليه السلام طاعتيست كه با وجود آن هيچ معصيتى ضرر بصاحب خود نرساند و دشمنى او معصيتى است كه با آن هيچ طاعتى فايده ندهد. و در حديث قدسى وارد شده كه

عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي و أميرى على علمى  أُدْخِل اَلْجَنَّةَ مَنْ أحبه وَ لو عَصَانِي و لا ادخل الجنة من أكرهه و لو أطاعنى.

يعنى على راه نماينده‌ايست كه نصب كننده اوئيم بر خلقان خود و حاكميست ]كه[ كه منصوبست از جانب من بر خزاين علوم من. ببهشت در آورم هر كه او را دوست دارد، اگر چه عصيان نموده باشد در حق من. و ببهشت نرسانم هر كه او را دشمن دارد، اگر چه اطاعت من كرده باشد، و نيز در حديث آمده

إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ لَيَحُطُّ اَلذُّنُوبَ عَنِ اَلْعِبَادِ كَمَا تَحُطُّ اَلرِّيحُ اَلشَّدِيدَةُ اَلْوَرَقَ عَنِ اَلشَّجَرِة.

دوستى ما كه اهل البيتيم همه گناهان را از بندگان فرو ريزد چنان كه باد سخت برگ را از درخت فرو ريزد.

و از امام محمد باقر عليه السلام منقولست كه هر كه شيعۀ ما است، روز قيامت او را در موقف حساب بدارند حقتعالى وى را بگناهانش عارف گرداند و چون معترف شود آن سيئات را بحسنات بدل كند و آن را بمردمان نمايد چون او را به‌بينند از روى تعجب با خود گويند كه آيا اين بنده معصوم بوده كه اصلا گناه از او صادر نگشته بعد از آن او را ببهشت امر نمايند اينست معنى قوله تعالى

فَأُوْلٰئِكَ يُبَدِّلُ اللّٰهُ سَيِّئٰاتِهِمْ حَسَنٰاتٍ

دسته‌ها: شروح

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *