فصیحالزمان شیرازی، شاعر و خطیب اواخر دوران قاجار، شعر معروفی دارد با مطلع “همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی”. این شعر غالبا خطاب به امام زمان خوانده میشود.
شعر
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی | چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی |
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم | همه جا به هر زبانی، بوَد از تو گفتگویی |
غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم | تو ببُر سر از تن من ببَر از میانه گویی |
به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که مویم | شدهام ز ناله، نالی، شدهام ز مویه، مویی |
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار، چنگی | من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی |
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟ | چه شود که کام جوید ز لب تو، کامجویی؟ |
شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت | من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی؟ |
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت | سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبوئی |
همه موسم تفرج، به چمن روند و صحرا | تو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی |
نه به باغ ره دهندم، که گلی به کام بویم | نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام، بویی |
ز چه شیخ پاکدامن سوی مسجدم بخواند؟ | رخ شیخ و سجده گاهی، سر ما و خاک کویی |
نه وطن پرستی از من، به وطن نموده یادی | نه زمن کسی به غربت بنموده جستجویی |
بنموده تیره روزم، ستم سیاه چشمی | بنموده مو سپیدم، صنم سپید رویی |
نظری به سویِ «رضوانیِ» دردمندِ مسکین | که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی |
1 دیدگاه
حاج سید محمد تقی مشیری، درد پا و تشرف از طریق جفر - تشرف · آوریل 3, 2024 در 5:46 ق.ظ
[…] شعر ذکر شده از فصیحالزمان شیرازی است. […]