شیخ علی‌اکبر نهاوندی در العبقری الحسان در جلد ۲، عبقریه ۱۰ (در معجزات ولی عصر) مسکه ۶۲ حکایتی را نقل می‌کند از شیخ محمد تقی مازندرانی حائری از پدرش شیخ محمد حسن که شخصی در مرض سل به عیادتش می‌آید که او از قرائن احتمال می‌دهد امام زمان باشد.


در این باب است که شیخ محمد حسن مازندرانی آن حضرت را در بام منزل خود در کربلای معلا ولی آن جناب را نمی‌شناسد.

شیخ جلیل و ثقه نبیل، شیخ محمد تقی حائری از والدش شیخ محمد حسن مازندرانی حائری ما را خبر داد و گفت:

چون تزویج نمودم، به مرض سل مبتلا شدم. مرضم شدت نمود و ضعف بر من مستولی شد؛ به حدی که بر بیرون رفتن از خانه قادر نبودم، مگر آن‌که روزی یک‌مرتبه، وقت عصر به حرم مطهر مشرف می‌شدم و به جهت شدت ضعف فورا مراجعت می‌نمودم و عادت من بر این بود که در پشت‌بام مسند و متکایی انداخته بودند و به مجرد رسیدن، تمدد می‌نمودم.

یک روز از حرم مطهر برگشته و تمدد نموده بودم، ناگاه دیدم سیدی که به مرحوم سید مهدی قزوینی حلی در ایام کهولتش شبیه بود؛ بدون آن‌که اخبار نماید بر بام برآمد.

تعجب کردم و خواستم به جهت احترام ایشان برخیزم و زن‌ها را خبر کنم که کسی بالای بام نیاید.

به دستش اشاره کرد که ساکن و ساکت باش.

دستش را بر پیشانی من مالید و فرمود:

حال تو چگونه است؟

و فرمود:

بر تو باد به مواظبت قرائت قرآن!

دیدم فی الفور مرضم رفع شد و دیدم آن سید غایب گردید و نفهمیدم به آسمان بالا رفت یا به زمین.

پی‌نوشت

اگر سیدی که ایشان دیده امام زمان باشند، در این صورت ظاهرا شیخ حسن، آن حضرت را به شکل سید مهدی قزوینی در ایام کهولتش دیده است، نه به صورت خود حضرت؛ چرا که از ویژگیهای معروف امام زمان جوان ماندن ایشان است.


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *