در روایتی، یونس بن عبد الرحمن بر امام کاظم وارد می‌شود و از حضرت سؤال می‌کند که آیا تو قائم به حق هستی؟ حضرت می‌فرماید که من قائم به حق هستم، ولی آن قائمی که زمین را از دشمنان خدا پاک می‌کند و … پنجمین فرزند از نسل من است. سپس غیبت او را ذکر می‌کنند و ارتداد گروهی در غیبت او و ثبات‌قدم جمعی دیگر. بعد اوصاف شیعیان ِثابت‌قدمِ عصر غیبت و درجات بلند آنان را ذکر می‌کنند.

  • حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْهَمَدَانِيُّ 
  • رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ
  • قَالَ
  • حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ 
  • عَنْ أَبِيهِ 
  • عَنْ صَالِحِ بْنِ اَلسِّنْدِيِّ 
  • عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ 
  • قَالَ 
  • دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، وارد شدم بر موسی بن جعفر
  • عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ، 
  • فَقُلْتُ لَهُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، پس به او گفتم ای پسر رسول خدا
  • أَنْتَ اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ؟ آیا تو قائم به حق هستی؟

ولی آن قائمی که …

  • فَقَالَ أَنَا اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ، فرمود من قائم به حق هستم،
  • وَ لَكِنَّ اَلْقَائِمَ اَلَّذِي، ولی آن قائمی که
  • يُطَهِّرُ اَلْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اَللَّهِ، پاک می‌کند زمین را از دشمنان خدا
  • عَزَّ وَ جَلَّ،
  • وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلاً ، و پر می‌کند آن را از عدل
  • كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، همان‌‌طور که پر شده است از جور و ظلم
  • هُوَ اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِي. او پنجمین از فرزندان من است.

غیبت او

  • لَهُ غَيْبَةٌ، او را غیبتی است،
  • يَطُولُ أَمَدُهَا، که مدت آن به درازا می‌کشد،
  • خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ، به جهت ترس بر خودش [یا در حالی که بر (جان) خودش بیم‌ناک است]،
  • يَرْتَدُّ فِيهَا أَقْوَامٌ، در آن [غیبت]، اقوامی [از دین] بر‌می‌گردند،
  • وَ يَثْبُتُ فِيهَا آخَرُونَ. و گروهی دیگر ثابت[قدم] می‌مانند.

اوصاف شیعیان زمان غیبت

  • ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سپس فرمود
  • طُوبَى لِشِيعَتِنَا، خوشا به حال شیعیان ما،
  • اَلْمُتَمَسِّكِينَ بِحَبْلِنَا،  [آنان که] چنگ‌زنندگان‌اند به ریسمان ما،
  • فِي غَيْبَةِ قَائِمِنَا،  در غیبت قائم ما،
  • اَلثَّابِتِينَ عَلَى مُوَالاَتِنَا، [آنان که] ثابت‌قدمان‌اند بر موالات ما،
  • وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا، و بیزاری از دشمنان ما،
  • أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ، آنها از ما هستند و ما از آنهاییم،
  • قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً، خوشنود شدند به ما به عنوان ائمه،
  • وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةً. و ما خوشنود شدیم به آنها به عنوان شیعه،
  • فَطُوبَى لَهُمْ، پس خوشا به حال آنها،
  • ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ، باز هم خوشا به حال آنها،
  • وَ هُمْ وَ اَللَّهِ مَعَنَا، و آنها، به خدا قسم، با ما هستند،
  • فِي دَرَجَاتِنَا، در درجات ما،
  • يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ . در روز قیامت.

مصدر: کمال الدين و تمام النعمة ج ۲ ص ۳۶۱.


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *