آقای شیخ حسن یوسفی داستان تشرف زیر را از قول صاحب تشرف بدون واسطه نقل میکنند.
خدا حضرت حاج شیخ عبدالکریم حقیقت را حفظ کند. خودشان این را برای من بیان کردند. میفرمود ما مدرسهٔ آیت الله حجت در قم درس میخواندیم. ماه محرم و ماه رمضان که میشد، طلبهها میرفتند تبلیغ. مدرسه خالی میشد. تمام حجرات خالی بود. فقط من میماندم در حجره مدرسه و یک طلبه دیگر. دهه محرم و صفر که میشد، چون مدرسه خلوت میشد، اوج عشقبازی ما بود. دیگر ختم می گرفتیم، چله مینشستیم، نماز شبمان راحت بود. ختوماتمان، چلهنشینی هامان. غوغایی بود.
ختم زیارت عاشورا در ماه محرم
یک سال زمستان بود و هوا سرد بود و برف زیادی هم میبارید. من روز اول ماه محرم تصمیم گرفتم چهل روز زیارت عاشورا را بخوانم. ختم زیارت عاشورا را مشغول شوم. حاجتم هم تشرف خدمت ابا عبدالله الحسين و تشرف به کربلای امام حسین بود.
شرایط ختم زیارت عاشورا
ختم زیارت عاشورا شرایط دارد. ما معمولا هیچ کدام از شرایطش را انجام نمیدهیم.
یک شرط این است که جای بلندی زیارت عاشورا خوانده شود. روی پشت بام یا بالای کوه. بر جای بلندی بالا رود. رو به کربلا کند و بگوید
- اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ
- اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ
- اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا اِبْنَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ
- وَ اِبْنَ سَيِّدِ اَلْوَصِيِّينَ …
[در نوار گفته میشود السلام علیک یابن سید الوصين]
دوم اینکه باید سرت برهنه باشد. زیر آسمان باشی. عین حاجی که محرم میشود، سرش نباید پوشیده شود، اگر سرش را بپوشد حساب نیست، کفاره باید بدهد، به زیارت حسین که میایستی سربرهنه باید باشی. زیر آسمان هم باشی. زیر سقف بیایی نمیشود.
سوم باید ایستاده باشی. بنشینی پایت را دراز کنی. آی کمرم، آی پام، اینها دیگر بهانههایت است. بریز دور! کسی که کار دارد، میخواهد بعد از چهل تا زیارت عاشورا جواب بگیرد، اینها شرایطش است.
چهارم باید ساعتش، ساعت معینی باشد. آفتاب بالا آمده باشد، حدود ساعت نه و ده صبح.
پنجم این است که با صد لعن و صد سلام کامل باشد. اگر کسی خیلی وقتش کم است و می خواهد هر روز بخواند و مداوم بخواند، آن دستور امام هادی را اجرا کند. یک بار سلام را کامل بگویید. یک بار لعن را کامل بگویید. آن
“اَللَّهُمَّ اِلْعَنْهُمْ جَمِيعاً”
ی آخرش را صد بار بگویید. سلام را هم یک بار کامل بگویید. [بعد،]
ااَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ …
این را صدبار بگویید. این خلاصه میشود و مختصر و سریع انجام میشود. چون این دستور خود اهل بيت است این جوری عیب ندارد. والا کاملش، همان کامل بگویید.
ششم دعای علقمه را حتما باید بخوانید. دعای بعد از زیارت عاشورا.
هفتم قبل از زیارت عاشورا، زیارت ششم امیرالمومنین را بخوانی. دو رکعت نماز زیارت امیرالمؤمنین را بخوانی، بعد زیارت عاشورا را شروع کنی، با صد لعن و صد سلام زیر آسمان ایستاده کامل و با همان شرایط.
نتیجه ختم زیارت عاشورا در اربعین
ایشان میفرمود ما ختم زیارت عاشورا را شروع کردیم. برف میآمد. میرفتم روی پشت بام در آن سوز سرمای قم، در برفها، سرم را هم برهنه میکردم. کلاه سرم نمیگذاشتم که زیر آسمان بودن را—عین حاجیای که میرود مکه نباید کلاه سرش بگذارد، نباید حتی با احرامیاش، سرش را بپوشاند، نباید زیرسقف برود، همانطور—[رعایت کنم]. حتی ایشان میگفت برف که میآمد و روی سرم میریخت، دستم را به سرم نمیکشیدم برفها را پاک کنم که دست من، بین [سرم و ] آسمان حائل نشود. سرم را تکان میدادم، برفها را میریختم.
تا روز اربعین، من زیارت عاشورا را من به همین حال خواندم. حالاتی هم داشتم. خلوت مدرسه و ما هم در آن حال. تا اینکه روز اربعین، در حال خواندن زیارت عاشورا، یک وقت خودم را در حرم امام حسین دیدم. از همان بالای پشت بام مدرسه، بیدار هم بودمها، خودم را در حرم امام حسین دیدم. خلوت! هیچ کس نبود. فقط یک نفر رو به قبله ایستاده بود. حالا یا دعا میخواند، یا نماز میخواند، من … پشت به ضریح مطهر رو به قبله.
گفتگو با امام زمان
من وقتی خودم را در حرم دیدم، تعجب کردم که روز اربعین، چطور این جور حرم امام حسین خلوت است؟ از یک طرف خوشحال که بعد عمری به آرزوم رسیدم، به حرم ابی عبدالله. از یک طرف ناراحت بودم که چرا حرم این قدر خلوت است. کسی، زائری نیست. آن آقایی که ایستاده بود رو به قبله برگشت طرف من فرمود
من همیشه تنها هستم. من همیشه غریبم.
فرمود
تو را هم خوشحال میبینم هم ناراحت.
گفتم آقا خوشحالم که آمدم کربلا. آمدم زیارت قبر ابی عبدالله. ناراحتم از اینکه حرم این جور خلوت است و امام حسین زائر ندارد.
دستهایش را باز کرد، آمد جلو، مرا بغل گرفت. به سینه فشرد. به جوری که رد دندههای حضرت را روی سینه خودم دیدم. یعنی احساس میکردم. همین طور من را در بغلش نگه داشت. فرمود—[چون] گفتم آقا خوشحالم برای اینکه رسیدم—فرمود:
اللهم كن فيه أبدا
خدایا همیشه همین جور خوشحالش نگه دار. همیشه او را واصل به حسین نگه دار.
بعد فرمود
انگار حیرانی، دنبال یک چیزی میگردی. چرا هی این طرف و آن طرف را نگاه میکنی؟ حال جستجو داری.
گفتم آقا میگویند شش گوشه ضریح مطهر … من تا به حال نیامدهام. این دفعه اولم است. شش گوشه کجاست؟
[با] انگشت مبارکش اشاره کرد. یک اشاره این جوری. دور [را] نشان داد. تا با انگشتش اشاره کرد، من دیدم به تمام حرم، صحنها، ضریح مطهر، دیدم به تمام زوایای حرم احاطه دارم.
گفتم آقا این “تحت قبة الحسين” که میگویند دعا مستجاب است،تحت القبة کجاست؟ یعنی چی؟ کجا من بروم دعا کنم که دعایم مستجاب شود .
فرمود
هي قبة الولاية
هر جا تحت ولایت ما اهل بیت قرار گرفتید، هرجا مطیع ما شدید، در شرایط زندگیتون، در هر حرمی، در هر خیمهای در هر خانهای، در هر شهر و دیاری که تحت ولایت ما قرار گرفتی، حرف ما را گوش کردی، امر ما را بر امر نفستان و امر دیگران مقدم داشتید، آن موقع دعایتان مستجاب است.
قبر علی اکبر پایین پای امام حسین است یعنی چه؟
گفتم آقا این شش گوشهای که میگویند قبر علی اکبر پایین پای امام حسین است، قبر علی اکبر کجاست؟
آدمی که اول میرود یک کمی هنوز بلند نیست، نمیداند کجاست. نگاه نکن به خودت [که] چند بار رفتهای. الان خیلیها که میآیند حرم امام رضا، نمیدانند که پایین پا کجاست، بالاسر کجاست. هی میپرسند. پیش رو کجاست؟ پشت سر کجاست؟ یک حالت گیجی دارند. من هم دفعه اولم بود. گفتم
آقا این که می گویند قبر علی اکبر پایین پای امام حسین است کجاست؟ کو قبر علی اکبر؟
فرمود پایین پای رتبی و مرتبتی .
پایین پای حقیقی نیست قبر علی اکبر. پایین پای رتبی و مرتبتی. رفتم در فکر که یعنی چه؟
حالا من را هنوز بغل گرفته بود. هنوز همدیگر را در بغلمان گرفته بودیم، رها نکرده بودیم، [در حالی که] این سوال جوابها را با هم میکردیم. وقتی که من سکوت کردم، فرمود
نفهمیدی؟
گفتم راستش نه. نفهمیدم.
فرمود بیا جلو. بیا جلوتر تا بفهمی.
من دیدم ما همدیگر را بغل گرفتهایم. جلوتر از او دیگر نمیتوانم بروم. سینه به سینه او چسبیده. بیا جلوتر یعنی چی؟ فرمود
نفهمیدی؟
گفتم نه.
فرمود یعنی بیا بالا.
یعنی از نظر فکری باید بیای بالاتر تا بفهمی. باز من گیج شدم. چه ربطی دارد به این که پایین پای رتبی است؟ من بیام بالا یعنی چی؟ فرمود
نفهمیدی؟
گفتم نه. راستش نفهمیدم.
یعنی چی قبر علی اکبر پایین پای رتبی است؟ یعنی چی من بیام بالا؟ بیام جلوتر تا بفهمم.
با انگشت مبارکش اشاره کرد به قبر مبارک ابا عبدالله علیه السلام. فرمود
نگاه کن.
نگاه کردم. تا اشاره کرد، درون قبر امام حسین را دیدم. او شروع کرد به گریه کردن. من هم شروع کردم گریه کردن. اینجا این پیرمرد—حضرت آیت الله آشیخ عبدالکریم حقیقت—زار زار شروع کرد گریه کردن. هی گفت
نمیتوانم بگویم. چه جوری بگویم چه دیدم؟ درون قبر را دیدم. دیدم بدن علی اکبر را. دیدم بدن امام حسین را. چه جوری بگویم پایین پای رتبی یعنی چی؟ پایین پای مرتبتی یعنی چی؟ میترسم تحمل نکنی.
زار زار گریه کرد. قسمش دادم گفتم حاج آقا بگید.
گفت دکان قصابی رفتی؟ دیدی گوشتها و استخوانها با هم قاطیاند. بدن علی اکبر تکه تکه، بدن امام حسین هم تکه تکه. قاطی هم بود.
میتوانی بفهمی یعنی چی پایین پای رتبی است؟ یعنی مرتبه علی اکبر از مقام و رتبه امام حسین پایینتر است والا آن قدر قطعه قطعه …
پانوشت
عبارت “اللهم كن فيه أبدا” طبق قاعده باید چیزی شبیه “اللهم يكن فيه أبدا ” یا “ليكن فيه” باشد. و گرنه معنای عبارت “اللهم كن فيه” یعنی خدایا تو در آن (حال) باش. در حالی که معنای “اللهم يكن فيه” یعنی خدای او در آن (حال) باشد که ظاهرا منظور در دعا همین بوده است.
2 دیدگاه
علی بابایی · آوریل 19, 2022 در 7:45 ب.ظ
صلی الله علیک یا اباعبدالله
راه تشرف خدمت امام زمان - تشرف · آگوست 5, 2023 در 3:36 ب.ظ
[…] تشرف شیخ عبدالکریم حقیقت در حرم امام حسین علیه السلام […]