شعر زیر ظاهرا از میرزا علی اکبر نوقانی است:

افسوس که عمری پی اغیار دویدیم~از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم~جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر~آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دل‌های محبان~رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم~از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم
تا رشته‌ی طاعت به تو پیوسته نمودیم~هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم
ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن~کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه~در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
شمشیر کجت راست کند قامت دین را~هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم
شاها! ز فقیران درت روی مگردان~بر درگهت افتاده به صدگونه امیدیم
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم — با صدای مرحوم خبازیان

ابیات زیر را هم مرحوم خبازیان در قطعه صوت فوق می‌خوانند:

گر میسر نیست بر من کام او~عشق‌بازی می‌کنم با نام او
بالله صعب علينا أن تفارقنا~و أن يغيب عنا وجهك القمر
فيا زينة الدنيا و يا غاية المنى~فمن ذا الذي عن حسن وجهك يصبر