گزارشی از آخرین لحظات عمر شریف امام حسن عسکری از ابی سهل اسماعیل بن علی نوبختی نقل شده است. این روایت متضمن تشرف راوی خدمت امام زمان در حیات پدر بزرگوار ایشان است. روایت شامل اوصافی از امام زمان است، هم از مشاهدات ابی سهل و هم از زبان امام حسن عسکری علیه السلام. شایان ذکر است که ابو سهل نوبختی از بزرگان امامیه در غیبت صغری و از متکلمین به نام شیعه بوده است. داستانهای مقابله او با حلاج معروف است.

متن روایت در بحار ج ۵۲ ص ۱۶ به نقل از غیبت شیخ طوسی ج ۱ ص ۲۷۱ چنین است:

  • قَالَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ: اسماعیل بن علی گفت
  • دَخَلْتُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وارد شدم بر ابی محمد
  • اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حسن بن علی علیه السلام
  • فِي اَلْمَرْضَةِ اَلَّتِي مَاتَ فِيهَا در مرضی که در آن از دنیا رفت
  • وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِيدٍ. در حضور ایشان بودم که خادمشان عقید وارد شد.
  • وَ كَانَ اَلْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِيّاً، این خادم سیاه‌پوست سودانی بود
  • قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ، که پیش از این خدمت علی بن محمد (امام هادی) را می‌کرد،
  • وَ هُوَ رَبَّى اَلْحَسَنَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و او امام حسن [عسکری]علیه السلام را بزرگ کرده بود.
  • فَقَالَ لَهُ يَا عَقِيدُ، پس به او فرمود ای عقید
  • أَغْلِ لِي مَاءً بِمُصْطُكَى، برایم جوشانده مصطكى تهیه کن
  • فَأَغْلَى لَهُ، پس او برای حضرت جوشاند
  • ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِيلُ اَلْجَارِيَةُ، و آن را برای ایشان آورد صقیل جاریه
  • أُمُّ اَلْخَلَفِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، مادر خلف (امام زمان) علیه السلام.

کودکی در سجود

  • فَلَمَّا صَارَ اَلْقَدَحُ فِي يَدَيْهِ. چون قدح در دست امام قرار گرفت
  • وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ، و خواست که بنوشد
  • فَجَعَلَتْ يَدُهُ تَرْتَعِدُ، دستش شروع کرد به لرزیدن
  • حَتَّى ضَرَبَ اَلْقَدَحَ ثَنَايَا اَلْحَسَنِ، طوری که قدح به دندانهای ایشان خورد.
  • فَتَرَكَهُ مِنْ يَدِهِ. حضرت قدح را کنار گذاشت،
  • وَ قَالَ لِعَقِيدٍ اُدْخُلِ اَلْبَيْتَ و به عقید فرمود داخل اتاق شو،
  • فَإِنَّكَ تَرَى صَبِيّاً سَاجِداً، کودکی را می‌بینی در حال سجود.
  • فَأْتِنِي بِهِ، او را نزد من بیاور.
  • قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِيدٌ، ابوسهل گوید که عقید گفت
  • فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى، داخل [اتاق] شدم به جستجو
  • فَإِذَا أَنَا بِصَبِيٍّ سَاجِدٍ که با کودکی مواجه شدم در حال سجود،
  • رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ اَلسَّمَاءِ، درحالی که انگشت اشاره خود را به سمت آسمان بلند کرده بود.
  • فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ. بر او سلام کردم
  • فَأَوْجَزَ فِي صَلاَتِهِ، پس نمازش را کوتاه کرد.
  • فَقُلْتُ إِنَّ سَيِّدِي يَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَيْهِ. گفتم آقایم امر فرموده که به سوی او بیرون آیی.
  • إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِيلُ، در این حال مادرش صیقل آمد
  • فَأَخَذَتْ بِيَدِهِ، و دست او را گرفت
  • وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِيهِ اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و او را بیرون نزد پدرش [امام] حسن علیه السلام برد.

در حضور امام حسن عسکری

  • قَالَ أَبُو سَهْلٍ، ابو سهل گفت
  • فَلَمَّا مَثُلَ اَلصَّبِيُّ بَيْنَ يَدَيْهِ، هنگامی که کودک مقابل او (یعنی امام) قرار گرفت،
  • سَلَّمَ، سلام کرد
  • وَ إِذَا هُوَ دُرِّيُّ اَللَّوْنِ، و (دیدم که) او سفید رنگ (به رنگ مروارید) است
  • وَ فِي شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ، و در موی سرش تابی است (یعنی مجعد و فرخورده)
  • مُفَلَّجُ اَلْأَسْنَانِ، دارای دندانهایی با فاصله
  • فَلَمَّا رَآهُ اَلْحَسَنُ بَكَى، چون [امام] حسن او را دید، گریست
  • وَ قَالَ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ، و فرمود ای آقای اهل بیتش
  • اِسْقِنِي اَلْمَاءَ، مرا آب بنوشان
  • فَ‍إِنِّي ذٰاهِبٌ إِلىٰ رَبِّي، که من به سوی پروردگارم رفتنی هستم.
  • وَ أَخَذَ اَلصَّبِيُّ اَلْقَدَحَ اَلْمَغْلِيَّ بِالْمُصْطُكَى بِيَدِهِ. و آن کودک جام حاوی جوشانده مصطکی را به دست گرفت،
  • ثُمَّ حَرَّكَ شَفَتَيْهِ، سپس لبانش را حرکت داد [یعنی ظاهرا چیزی زیر لب گفت]،
  • ثُمَّ سَقَاهُ، سپس به او (یعنی امام عسکری) نوشانید.

آماده برای نماز

  • فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ، چون آن حضرت نوشید فرمود
  • هَيِّئُونِي لِلصَّلاَةِ، مرا برای نماز مهیا کنید.
  • فَطُرِحَ فِي حَجْرِهِ مِنْدِيلٌ، پس حوله‌ای بر دامن ایشان افکنده شد.
  • فَوَضَّأَهُ اَلصَّبِيُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً. آنگاه آن کودک او را وضو داد تک تک
  • وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَيْهِ، و بر سر و دو پایش مسح کشید.

اوصاف امام زمان از زبان پدرشان

  • فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پس ابومحمد علیه‌السلام به او فرمود
  • أَبْشِرْ يَا بُنَيَّ، بشارت باد بر تو ای پسرم
  • فَأَنْتَ صَاحِبُ اَلزَّمَانِ، که تویی صاحب الزمان
  • وَ أَنْتَ اَلْمَهْدِيُّ، و تویی آن مهدی
  • وَ أَنْتَ حُجَّةُ اَللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ، و تو حجت خدایی بر زمینش،
  • وَ أَنْتُ وَلَدِي وَ وَصِيِّي، و تو فرزند من و وصی من هستی.
  • وَ أَنَا وَلَدْتُكَ، و من تو را به دنیا آورده‌ام (ظاهرا یعنی پدر صلبی تو منم)
  • وَ أَنْتَ م‌ح‌م‌د بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ 
  • وَلَدَكَ رَسُولُ اَللَّهِ، رسول خدا تو را به دنیا آورده (ظاهرا یعنی از اولاد اویی)
  • وَ أَنْتَ خَاتِمُ اَلْأَئِمَّةِ اَلطَّاهِرِينَ، و تو پایان‌دهنده امامان پاک هستی
  • وَ بَشَّرَ بِكَ رَسُولُ اَللَّهِ، و بشارت داد به تو رسول خدا
  • وَ سَمَّاكَ وَ كَنَّاكَ بِذَلِكَ، و نام تو را به آن [عنوان] برد و کنیه‌ات را ذکر کرد.
  • عَهِدَ إِلَيَّ أَبِي، چنین عهد کرد با من پدرم
  • عَنْ آبَائِكَ اَلطَّاهِرِينَ، از جانب پدران پاک تو
  • صَلَّى اَللَّهُ عَلَى أَهْلِ اَلْبَيْتِ رَبُّنَا 
  • إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ 
  • وَ مَاتَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ مِنْ وَقْتِهِ، و در همان ‌وقت حسن بن علی از دنیا رفت.
  • صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ .

شرح لغات

النُّوبُ و النُّوبةُ أَيضاً: جِيلٌ من السُّودانِ، الواحد نُوبيّ .


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *