آیت الله سید موسی شبیری زنجانی در کتاب جرعهای از دریا (ج ۳، ص ۳۲۸) چنین نقل میکند (زمان نقل: آخر جمادى الآخرة ۱۴۳۳): مرحوم آقای آمیرزا محمد حسین مسجد جامعی از مرحوم آقای اراکی و او ظاهرا از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل میکرد: زمانی که آسید محمد فشارکی در سامرا بود، میخواست درباره بحث ترتب فکر کند. ولی چون داخل شهرسروصدا بود، تصمیم گرفت کنار شط برود و در محلی که آب عقب نشسته و حفرهای ایجاد کرده بود، ساعتی دور از سروصدا به فکر بنشیند.
تفکر در کنار شط
در آن چاله مشغول فکر شد. یک دفعه شخص عربی به او گفت:
درباره چه فکر میکنی؟
آسید محمد در حالی که سرش زیر بود، گفت:
این مسأله مربوط به شما نیست.
آن عرب گفت:
نه، به من مربوط است. تو درباره بحث ترتب فکر میکنی و فلان مقدمات را سیر کردهای، و مقدمات درست است مگر مقدمه آخری که اشتباه است.
آسید محمد متعجب و کنجکاو میشود. سرش را بلند میکند تا عرب را ببیند، میبیند کسی نیست!
البته اینکه آقای اراکی از آقای حاج شیخ نقل کرده باشد، در خاطرم نیست. ولی چون منقولات او «الا ما شذ و ندر» از استادش مرحوم آقای حاج شیخ بود، على القاعده این را نیز از استادش شنیده بود. به ویژه که این قضیه مربوط به آقا سید محمد فشارکی، استاد حاج شیخ بود.
پینوشت
نظریه ترتب
بحث ترتب از مباحث اصول فقه است. خلاصه مطلب به بیان ساده چنین است (برگرفته از اصول فقه مرحوم مظفر، ج ۱ ص ۲۷۵): در هنگام تزاحم دو فعل عبادی که یکی مهم و دیگری اهم (مهمتر) است، وظیفه مکلف انجام فعل اهم است. منظور از تزاحم این است که هر دو فعل در آن واحد قابل انجام نیست (به عبارت دیگر، انجام یکی، مستلزم ترک دیگری است.) حال اگر مکلف فعل اهم را ترک کرد و فعل مهم را انجام داد، آیا این فعل دوم صحیح است یا خیر؟
ترتب بین دو امر به عنوان راه حلی برای تصحیح این فعل دوم مطرح شده است. این نظریه در دیدگاه کسانی مطرح است که قائل به نهی از ضد نیستند، ولی صحت عبادت را منوط به وجود امر فعلی بر آن میدانند. کسانی که نه قائل به نهی از ضد هستند و نه قائل به نیاز به امر فعلی برای صحت عبادت، به مشکلی برای تصحیح فعل مهم، در فرض پیشگفته، بر نمیخورند.
طبق گفته مرحوم مظفر در کتاب اصول فقه، ظاهرا اساس نظریه ترتب از محقق ثانی (محقق کرکی) است. تحکیم مبانی آن توسط میرزای شیرازی و میرزای نائینی انجام گرفته است.
0 دیدگاه