توصیههای امام زمان به آيت اللّه مرعشى نجفی ضمن تشرفی در مسجد سهله معروف است. نقل مختصری از این تشرف پیش از این گذشت. در اینجا نقل مفصلی از این داستان از کتاب قبسات من حياة سيدنا الأستاذ … تالیف سید عادل علوی میآید. در کرامت پنجم (ص ۱۰۹) این کتاب، سه حکایت تشرف، به قلم خود آيت اللّه مرعشى نجفی، آورده شده است. اصل داستانها به قلم آيت اللّه مرعشى و به فارسی بوده است که برای چاپ در کتاب منتقم حقیقی تالیف حسین عمادزاده ارسال کردند. ایشان آن سه حکایت را از قول «سیدی جلیل از اهل علم که به صدق و سداد و تقوایش یقین دارم» نقل کردهاند. مولف کتاب قبسات شواهدی ذکر میکند که صاحب تشرف خود ایشان بوده است. ترجمه حکایت اول از کتاب قبسات چنین است:
در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت «علیهم السلام» در نجف اشرف، شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایمان بقیّه الله الأعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف داشتم. با خود عهد کردم که هر شب چهارشنبه، به مدت ۴۰ بار، پیاده به «مسجد سهله» بروم، به قصد زیارت مولایمان صاحب الأمر «علیه السلام» تا اینکه به این فوز بزرگ نائل شوم.
چهل شب چهارشنبه به قصد مسجد سهله
این عمل را تا ۳۶ یا ۳۵ شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفاً در این شب، در خروج از نجف تأخیر کردم و هوا ابری و بارانی بود. نزدیک مسجه سهله خندقی بود. هنگامی که در آن شب تاریک به آنجا رسیدم، همراه با وحشت و ترس از قطّاع الطّریق (راهزن ها)- که در آن زمان زیاد بودند- ناگهان صدای پایی را پشت سرم شنیدم که بر ترس و وحشتم افزود. به عقب نگاه کردم.
سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت:
«ای سیّد! سلامٌ علیکم»
[در نتیجه این کلام] وحشتم به کلّی برطرف شد و اطمینان یافتم و نفسم آرام شد. تعجّبآور بود که چطور در چنان شب تاریکی متوجه سید بودن او شدم. در آن حال، من از این غافل بودم-که چطور میشود در تاریکی شب چنین تشخیصی داد.
به هر حال؛ مشغول سخن گفتن و حرکت شدیم. از من پرسید:
«کجا قصد داری؟»
گفتم: «مسجد سهله.»
فرمود:« به چه جهت؟»
گفتم: «به قصد تشرّف به زیارت ولیّ عصر علیه السلام»
مسجد زید بن صوحان
مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان رسیدیم که مسجد کوچکی نزدیک مسجد سهله است. پس سید عرب گفت:
خوب است که وارد این مسجد شویم و نماز بخوانیم و تحیت مسجد را [که دو رکعت نماز است] ادا کنیم.
پس داخل شدیم و نماز خواند. بعد سیّد دعایی خواند – که گویا دیوارها و سنگها آن دعا را با او میخواندند – [و در اثر آن دعا] انقلابی عجیب در خود حس کردم که از وصفش عاجزم.
بعد از دعا، سیّد عرب فرمود:
«سیّد! تو گرسنهای، چه خوبست شام بخوری.»
پس سفرهای را از زیر عبایش بیرون آورد و در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود، که گویا همین الان از باغ چیده شدهاند. آن وقت چلّة زمستان با آن سرمای شدید بود و من به این معنا منتقل نشدم که او این خیار تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورد؟
طبق دستور سید شام خوردیم. سپس فرمود:
«بلند شو به مسجد سهله برویم.»
اضافات زندگی (فضول المعاش)
داخل مسجد شدیم. سید عرب اعمال وارده در مقامات را انجام میداد و من هم متابعت او میکردم. [سپس] نماز مغرب و عشاء را خواند. من بیاختیار به او اقتدا کردم و متوجّه نبودم که این آقا کیست؟
پس از فراغت از اعمال، سید عرب فرمود:
«ای سیّد! آیا مثل دیگران بعد از اعمال به مسجد کوفه میروی یا در مسجد سهله میمانی؟»
گفتم: «[شب] در مسجد میمانم».
پس در وسط مسجد در مقام امام صادق «علیه السلام» نشستیم.
به سیّد گفتم:
«چای یا قهوه یا دخانیات میل دارید تا آماده کنم؟»
در جواب، کلمه جامعهای فرمود:
«هذه الأمور من فضول المعاش و نحن نتجنب فضول المعاش. این امور از اضافات زندگی است و ما از اضافات زندگی دوری میکنیم.»
این کلمه در اعماق وجودم اثر گذاشت. [پس از آن] هر وقت چای میخوردم و به یاد آن موقف و آن کلمه میافتادم دست و پایم میلرزید.
توصیههای امام زمان به آيت اللّه مرعشى
به هر حال؛ مجلس ما نزدیک به دو ساعت طول کشید. در این مدّت، مطالبی ردّ و بدل شد که به بعضی آنها اشاره میکنم:
استخاره
درباره استخاره سخن به میان آمد، سیّد عرب فرمود:
«ای سیّد با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی؟»
گفتم: سه مرتبه صلوات و سه مرتبه «اَسْتَخیرُ اللهَ بِرَحْمَتِهِ خِیَرةً فی عافِیةٍ» سپس قبضهای از تسبیح را میگیرم و میشمارم، اگر زوج بود خوب نیست و اگر فرد بود خوب است.
سید فرمود: «برای این استخاره، تتمهای است که به شما نرسیده است و آن این است که هرگاه فرد باقی ماند، [شخص] فوراً حکم به خوبی نکند؛ بلکه توقف کند و بار دیگر بر ترک عمل استخاره کند، اگر زوج باقی ماند، کشف میشود که استخارة اوّل خوب بوده؛ امّا اگر فرد ماند، کشف میشود که استخارة اوّل میانه است.»
با خود گفتم طبق قواعد علمی باید [برای این مطلب] دلیل بخواهم. پس جواب داد:
«وصلنا من مكان رفيع (از جای بلندی به ما رسیده است).»
به مجرّد این قول، در خود تسلیم و انقیاد یافتم؛ با این وجود متوجه نبودم که این سید کیست.
تلاوت سوره هایی بعد از نمازهای واجب
از جمله مطالب آن نشست، تأکید سیّد عرب بر تلاوت این سورهها بعد از نمازهای واجب پنجگانه بود:
- بعد از نماز صبح سوره یس،
- بعد از نماز ظهر سوره عمّ،
- بعد از نماز عصر نوح،
- بعد از مغرب الواقعه
- و بعد از نماز عشاء الملك.
دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء
از جمله مطالب تأکید بود بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اوّل بعد از حمد، هر سورهای خواستی میخوانی و در رکعت دوّم الواقعه. و فرمود: کفایت میکند این از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنان که گذشت.
دعای پس از نمازهای واجب
از جمله مطالب تأکیدش بود بر این دعا پس از نمازهای واجب پنجگانه:
اللهُمَّ سَرِّحْني من [عَنِ] الْهُمُومِ وَ الْغُمُومِ وَ وَحْشَة الصَّدرِ وَ وَسْوَسَةِ الشَيطانِ بِرَحْمَتِك يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
ذکری در رکوع
از جمله مطالب تأکید بود بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای واجب پنجگانه خصوصاً رکعت آخر:
اَللّهُمَّ صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَرَحَّمْ على عَجْزِنا وَ أغِثْنا بِحَقِّهِمْ.
تمجید از شرایع الاسلام
تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقّق حلّی نمود و فرمود: تمام آن مطابق با واقع است مگر برخی مسائل.
قرآن برای شیعیان بیوارث
تأکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن به شیعیانی که وارثی ندارند یا دارند و لکن یادی از اموات خود نمیکنند.
تحت الحنک در نماز
قرار دادن تحت الحنک در نماز چنان که نزد علما عرب است. به این ترتیب که از زیر حنک (گلو) دور داده و سرش در عمامه قرار داده میشود. و فرمود در شرع، چنین وارد شده است.
زیارت سید الشهدا و …
تأکید بر زیارت سیّد الشهداء علیه السلام.
دعا در حقم که فرمود خدا تو را از خدمتگذاران به شرع قرار دهد.
گفتم «نمی دانم آیا عاقبت کارم به خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس روسفیدم؟»
فرمود: عاقبت تو بر خیر و سعیت مشکور است و روسفید هستی.
گفتم: نمیدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضیاند یا نه؟
فرمود: «تمام آنها از تو راضیاند و برایت دعا میکنند».
پس استدعا کردم برایم دعا کند که موفق شوم برای تألیف و تصنیف، پس دعا فرمود.
در اینجا مطالب دیگری است که مجال تفصیل آن نیست.
تذکر
پس خواستم برای حاجتی از مسجد بیرون روم. آمدم نزد حوض که در میانه راه است. قبل از خارج شدن از مسجد به ذهنم رسید که این چه شبی است [از آن چهل شب]؟ و این سیّد عرب با فضیلت کیست؟ شاید همان مقصودم باشد.
تا این مطلب به ذهنم خطور کرد، با اضطرب برگشتم ولی اثری از آن سید نیفتم و کسی در مسجد نبود. دانستم ان کسی که در جستجویش بودم را یفتم ولی غفلت مرا گرفته بود. به گریه شدید (یا با صدای بلند) افتادم. [فبكيت ناحبا]. چون دیوانه شروع کردم به گشتن اطراف مسجد تا صبح. مانند عاشق والهی که بعد از وصال، مبتلا به هجران شده باشد. و هر وقت آن شب را به یادم میآورم، از خود بیخود (یا متحیر) میشوم. این بود اجمالی از تفصیل.
4 دیدگاه
مرجع تقلید یزدی و دو خرما - تشرف · ژانویه 8, 2020 در 10:13 ب.ظ
[…] و وارد اتاق ایشان شدم. دیدم شالی به دور سرش پیچیده و تحتالحنک انداخته و روی سجاده نشسته است. حدود دو ساعت از صبح عید گذشته […]
استخاره با تسبیح منسوب به امام زمان - تشرف · ژانویه 14, 2020 در 10:53 ق.ظ
[…] در مورد نحوه آن اختلافی هست. به طور خلاصه، طبق آنچه از تشرف آیت الله مرعشی در مسجد سهله بر میآید، یک شیوه آن چنین […]
همنوایی در و دیوار با دعای امام زمان - تشرف · ژانویه 19, 2020 در 9:57 ب.ظ
[…] هم، دعا و ذکر را با حضرت میخوانند. به عنوان نمونه، در تشرف آیت الله مرعشی در مسجد سهله، در وصف دعایی که امام زمان در مسجد زید خواندند، چنین […]
جوان روستایی که به جای پدر نشست - تشرف · آگوست 10, 2023 در 1:33 ب.ظ
[…] در این داستان اشارتی به جلالت کتاب شرایع است. در تشرفی از آقای مرعشی نیز نقلشده است که امام زمان از این کتاب تمجید کردهاند به این بیان که تمام آن مطابق واقع است مگر برخی مسائل. بنگرید به توصیههای امام زمان به آيت اللّه مرعشی در مسجد سهله. […]