آقای کریمی جهرمی، در کتاب عنایات حضرت مهدی موعود (عج) به علماء و مراجع تقلید (ص ۱۰۸)، به نقل از کتاب زندگانى و شخصيت شيخ انصارى (ص ۱۰۶)، داستانی را در احوالات شیخ انصاری (۱۲۱۴-۱۲۸۱ق) نقل میکند که ایشان گاهی با خواندن زیارت جامعه، برای تشرف خدمت ولی عصر اجازه میگرفته است:
يكى از نوادگان ايشان، در شرح حالات آن بزرگوار، داستانى جالب نقل مىكند و آن اين است كه آقا مير سيد محمد بهبهانى به دو واسطه از يكى از شاگردان شيخ نقل مىكند كه گفت:
در يكى از زيارات مخصوصه كه به كربلا مشرف شده بودم، شبى بعد از گذشتن نيمى از آن، براى رفتن به حمام از منزل بيرون آمدم و چون كوچهها گل بود چراغى با خود برداشتم.
شبحی در تاریکی
از دور شخصى را شبيه به شيخ ديدم. چون قدرى نزديكش رفتم ديدم شيخ است. در فكر افتادم كه شيخ در اين موقع از شب آن هم در اين گل و لاى با چشم ضعيف به كجا مىرود؟
من براى اينكه مبادا كسى كمين او را داشته باشد، آهسته از عقبش روانه شدم تا به در خانۀ مخروبهاى ايستاد و زيارت جامعه را با توجه خاصى خوانده، سپس داخل آن منزل گرديد. من ديگر چيزى نمىديدم ولى صداى شيخ را مىشنيدم كه گويا با كسى تكلم مىكند.
پس به حمام رفتم و بعد به حرم مطهر مشرف گشتم و شيخ را در آن مكان شريف ديدم.
در نجف
بعد از پايان اين مسافرت، در نجف اشرف خدمت شيخ رسيدم و قضيۀ آن شب را معروض داشتم. ابتدا شيخ منكر شد، تا پس از اصرار زياد فرمود:
گاهى براى رسيدن خدمت امام عصر—عجل اللّه تعالى فرجه الشريف—مأذون مىگردم و درب آن منزل كه تو پيدا نخواهى كرد رفته زيارت جامعه را مىخوانم. چنانچه ثانيا اجازه رسد خدمت آن حضرت شرفياب مىشوم و مطالب لازمه را از آن سرور مىپرسم.
سپس شيخ فرمود:تا زمانىكه در قيد حيات مىباشم اين مطلب را پنهان دار و به كسى اظهار مكن.
برگرفته از
0 دیدگاه