این داستان را آقای شیخ علیاکبر مهدیپور در کتاب جرعهای از کرامات امام حسین علیه السلام به نقل از آیه اللّه حاج سید رضا صدر نقل کرده است. ایشان هم داستان را در کودکی از صاحب تشرف، آیه اللّه سید حسین حائری کرمانشاهی (م. ۱۳۶۶ق)، شنیده است؛ هنگامی که مرحوم حائری به دیدار پدرش، آیه اللّه سید صدر الدّین صدر (از مراجع ثلاث) آمده بود و ماجرا را برای ایشان تعریف میکرد. این داستان را با تفصیل بیشتر، مرحوم نهاوندی در العبقری الحسان، ظاهرا بلا واسطه، از مرحوم حائری نقل کردهاند—که انشالله در پستی جداگانه خواهد آمد.
مجلس مقبول؟
داستان از زبان مرحوم حائری کرمانشاهی چنین است. در آستانهی محرم ۱۳۴۶ ق، سید غریبی از نجف اشرف به کرمانشاه آمد و به منزل حقیر وارد شد. معلوم شد که ۱۲ سال در مسجد سهله ریاضت کشیده است. با احضار جنّ مخالف است، زیرا [معتقد است] آنها دروغ میگویند. ولی ارواح علما را احضار میکند و مطالب مورد حاجت را از آنها میپرسد.
من از او پرسیدم «ای کاش میدانستیم که این مجلس که ما در دههی عاشورا برگزار میکنیم، آیا مورد قبول اهل بیت عليهمالسلام هست یا نه؟»
پس از توسل گفت «آری! این مجلس مورد قبول است و روز تاسوعا شخص حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه در محفل شرکت میکنند.»
سپس گفت «واعظی که هر روز آخر وقت میآید، آن روز اول صبح میآید و به جای روضه به حضرت توسل پیدا می کند و مجلس حال خاصی پیدا میکند.»
این گفت و گو روز پنجم محرم بین من و آن سید غریب انجام شد.
اشرف الواعظین
روز تاسوعا، اوایل صبح، یک مرتبه آن واعظ، معروف به اشرف الواعظین، آمد.
پرسیدم «چه عجب حالا آمدید؟»
گفت «امروز میخواهم به هیچ مجلسی نروم و صدایم را برای روز عاشورا نگه دارم. ولی چون نمیتوانستم مجلس شما را تعطیل کنم، آمدم چند کلمه روضه بخوانم.»
چون بر عریشهی منبر نشست، [چنین] شروع کرد «ای گمگشتهی بیابانها».
مجلس حالی پیدا کرد.
من از سید پرسیدم «از مولا چه خبر؟»
گفت «تشریف آوردهاند. مقابل منبر به صورت دایره نشستهاند»
به طرف منبر رفتم. دیدم چند نفر با لباس محلّی به صورت دایره نشستهاند.
سلام کردم. یکی از آنها پاسخ داد. فهمیدم که مولا ایشان هستند که دیگران به احترام ایشان پاسخ ندادند.
خوشآمد گفتم.
فرمودند «برگرد در جای خود بایست.»
مجلس یک پارچه گریه و تضرّع بود. روضهخوان، روضه نمیخواند. بلکه از هجر یار سخن میگفت و مردم به سر و صورت میزدند.
من چهارچشمی آن حلقه را زیر نظر داشتم. یک مرتبه دیدم تشریف ندارند.
نه به هنگام ورود متوجه شده بودم و نه به هنگام خروج. ولی از نشانههایی که قبلاً آن سید گفته بود و دقیقاً واقع گردید، مطمئن شدم که مجلس مورد رضایت مولا بود و با مقدم مبارکشان مزیّن شده بود.
حضرت و هیأت همراه، عموماً، زیر چهل سال به نظر میرسیدند و همه لباس محلی پوشیده بودند.
برگرفته از کتاب جرعه ای از کرامات امام حسین علیه السلام با ویرایش.
تکمله
- آقای علی اکبر مهدی پور مینویسد: علت این که آیه اللّه صدر این داستان را برای من نقل کرد، این بود که من از ایشان سوءال کردم آیا ممکن است انسان به محضر آقا بقیه اللّه مشرف شود و آن حضرت را در حال تشرف بشناسد؟ فرمود آری. سپس داستان مرحوم سید حسین حائری را دلیل آورد.
- از همان کتاب: واعظ شهیر آن مجلس، مرحوم سید علی اکبر اشرف الواعظین، مشهور به اکبرشاه (۱۲۶۸ تا ۱۳۵۱ ق) پدر مرحوم سلطان الواعظین (۱۳۱۴ تا ۱۳۹۱ ق) است.
- نیز از هم کتاب: آیه اللّه صدر فرمودند، من نُه سال داشتم که مرحوم سید حسین حائری به قم آمده بود. این داستان را برای پدرم میکرد و من میشنیدم. با این حسآب، زمان شنیدن داستان سال ۱۳۴۷ ق یعنی حدوداً یک سال پس از آن تشرّف است.
2 دیدگاه
محمدرضا · آگوست 9, 2023 در 2:27 ق.ظ
سلام علیکم پشتوانه اینکه از تشرفات مولا می نویسید چیست و چه عاملی باعث شده حضرتعالی قدم در نشر تشرفات داشته باشید.لطفا در ایمیل برای بنده توضیح دهید.
ادمین · آگوست 10, 2023 در 11:46 ق.ظ
سلام علیکم. به انگیزه این کار در صفحه اول اشاره شده است: ” هدف اصلی، حفظ این تجربیات و انتقال آن به نسلهای آینده است، همان طور که گذشتگان برای ما انجام دادهاند.”