در کتاب گنجینه دانشمندان چنین آمده است: محقق قمى ميرزا ابو القاسم صاحب قوانين—كه قبرش در مقبره شيخان زيارتگاه ارباب حوائج است—مىفرمايد:
من با سید بحر العلوم در درس آقا باقر وحيد بهبهانى همبحث بودم و غالبا من براى سيد تقرير مىكردم. تا اينكه من به ايران آمدم؛ كمكم صيت علم و كمال بحر العلوم به همه جا رسيد و من تعجب مىكردم. تا وقتى موفق به زيارت عتبات شده و در نجف اشرف سيد را ملاقات کردم. فرعى عنوان شد، ديدم سيد بحرى مواج و دريائى عميق از علم است.
پرسيدم آقا، ما كه با هم بوديم، شما اين مرتبه را نداشتيد و از من استفاده مىكردى. حالا مىبينم اينگونهاى؟
فرمود ميرزا ابو القاسم اين از اسرار است كه به تو مىگويم؛ تا من زنده باشم مكتوم بدار.
قبول كردم. فرمود
چگونه چنين نباشم و حال آنكه آقايم مرا شبى در مسجد كوفه به سینه مبارکش چسبانيد. و قد ضمّنى الى صدره مليّا.
ميرزاى قمى فرمود، پس از جناب سيد استفسار كيفيّت تشرفش را خدمت آن حضرت نمودم.
فرمود شبى در مسجد کوفه رفتم، ديدم آقايم مشغول عبادت است. ايستادم و سلام كردم.
جوابم را مرحمت نموده و فرمودند بيا.
چند قدمى پيش رفتم، باز ادب نموده ايستادم.
فرمودند بيا.
پس چند قدم ديگر نزديك شدم و ايستادم.
باز فرمودند بيا بيا.
نزديك آن حضرت رسيدم. آغوش مهر گشود و مرا در برگرفت و مدتی به سینه مبارکش چسبانيد و آنچه خدا خواست افاضه فرمود.
برگرفته از گنجینه دانشمندان ج ۷ ص ۳۷۴ با تصرف.
تکمله
- این داستان به شکل مختصر در وبسایت حجره فقاهت از کتاب مردان علم در میدان عمل، ج۳، ص۱۱۱ نیز نقل شده است.
- این تشرف از جهاتی مشابه تشرف سید بحر العلوم در مسجد سهله است، با این تفاوت که در آن واقعه اشارهای به در آغوش گرفتن و به سینه چسباندن نشده؛ به جای آن، امام کلامی به ایشان فرمودند. امکان دارد که این دو واقعه مختلف بوده و وجه اشتراک همان کیفیت نزدیک شدن باشد.
- همین کیفیت در نزدیک شدن (رفتن و ایستادن و امر حضرت که جلوتر بیا، ادب در امتثال است) در داستان تشرف علامه مجلسی اول نیز تکرار شده است.
- در گنجینه دانشمندان آمده است مرا به ملایمت به سینه مبارکش چسبانيد که ظاهرا صحیح نیست. عبارت عربی این است:
- و كيف لا أكون كذلك و قد ضمني إلى صدره مليا.
- مَليّ در لغت زمان طولانی است (الزَّمانُ الطويل، مُدَّةً أو زمانًا واسعًا) و شاهد آن از قرآن این است:
- قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ ۖ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ ۖ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿٤٦﴾
- پس معنای گفته بحر العلوم این است: چطور اینگونه نباشم و حال آنکه او مرا مدت زیادی به سینهاش چسبانید.
0 دیدگاه