آقای علیاکبر مهدیپور در مقاله «سیمای درخشان حضرت ابوطالب علیه السلام» در شماره ١٠۵ از مجله مبلغان (تیر و مرداد ١٣٨٧) داستان تشرفی را از مرحوم آیت اللهی نقل میکنند. ایشان در مدینه منوره سخنرانی شخصی را شنیده است در دفاع از ایمان حضرت ابوطالب، که با قرائنی یقین کرده است که آن شخص، امام زمان علیه السلام بوده است. آقای شیخ حسین یوسفی هم داستان مشابهی را بدون ذکر نام، با اختلافی در جزئیات نقل میکنند.
نقل آقای مهدیپور
تشرّفی بسیار جالب و شنیدنی از مرحوم آیت اللّهی، مشهور به «علاّمه بم» در مسجد النّبی نقل شده است که من توفیق دیدار ایشان را نداشتم؛ ولی از یک مسافر بم تقاضا کردم که متن این دیدار را از ایشان سؤال کنند و ایشان محبّت کردند، آن را پرسیدند و ضبط کردند و اکنون فقط به یک فراز از آن اشاره می کنم:
در حدود ١٣۴٣ ش. یکی از علمای وهّابی در مسجد النّبی، فصلی درباره حضرت ابو طالب و اظهار کفر درباره ایشان سخن گفت. ایشان به همراهان دستور داد، روز استراحت کنند، شب تا به سحر بیدار بمانند و از حضرت بقیة اللّه علیه السلام برای ردّ سخنان آن فرد مدد بجویند.
فردا صبح، بعد از نماز، شخص بزرگواری به ستون ابو لبابه تکیه داده و یک ساعت تمام درباره اثبات ایمان ابو طالب سخنرانی کرد. کسی متعرّض نشد. صدا همه جا یکنواخت شنیده شده؛ حتی در بیرون مسجد؛ بدون بلندگو. ایشان که عربی می دانست به عربی شنیده و همراهانش به فارسی.
مرحوم آیت اللّهی با دیدن این صحنه شگفتانگیز و دیگر نشانهها اطمینان پیدا کرده که آن سخنران، شخص بقیة اللّه الاعظم علیه السلام بود. پس از اتمام سخنرانی، آن شخص از مقابل دیدگانش ناپدید شده است.
نمونهای از مطالب سخنرانی
آن بزرگوار، همهاش میفرمود: «جدّم ابو طالب.»
آن حضرت، به تعدادی از اشعار آن حضرت استناد کرد و در پایان فرمود:
«مادرم فاطمه بنت اسد از سبقت گیرندگان (سابقات) در اسلام بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأموریّت داشت که هیچ زن مسلمانی را در حباله نکاح شخص مشرک باقی نگذارد و حضرت فاطمه بنت اسد تا روز ارتحال حضرت ابو طالب در حباله نکاح وی بود.»
نقل آقای یوسفی
یکی از اهل علم میگوید من سفری رفته بودم حج. در مدینه، کنار قبر پیامبر، کرسیهایی میگذارند، خطبای وهابی روی آنها مینشینند و برای مردم مسائل میگویند. دیدم یکی از اینها شروع کرد به حضرت ابیطالب جسارت کردن و او را مشرک خواندن. در ضمن شروع کرد عقائد شیعه را هم مسخره کردن و به باد استهزاء گرفتن.
یک مرتبه دیدم آقایی از میان جمعیت بلند شد، جوانی، و مطالبی در حقانیت اسلام و حقانیت پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، گفت. و انتقاد کرد از حُکّام عربستان و چند جملهای هم در دفاع از مذهب شیعه گفت. خیلی خوشم آمد از صراحت لهجۀ او و از جرأت و شجاعت او. رفتم که از او تشکری بکنم و حتی حاضر شدم که دست او را ببوسم، که رفت در میان جمعیت و پنهان شد.
فردا آمدم در همان جمعیت، پای همان منبر نشستم. دیدم باز همان خطیب یک جسارتهایی به شیعیان کرد و نسبت شرک به حضرت ابوطالب داد. یک مرتبه دیدم همان جوان از وسط جمعیت بلند شد و مطالب مستدل و مبرهنی در اثبات ایمان حضرت ابوطالب گفت. و انتقاد کرد از کسانی که چنین مطالبی را میگویند و نسبتهای ناروایی را میدهند. و از امیرالمومنین تعریف کرد.
من با اینکه رفته بودم و جلوتر نشسته بودم که اگر این آقا آمد، فردا هم صحبتی و دفاعی از مذهب شیعه و مظلومیت امیرالمومنین کرد، بروم و دستش را ببوسم، این بار هم تا رفتم نزدیک شوم، رفت در جمعیت و ناپدید شد.
تا روز سوم …
روز سوم، با شجاعت و صراحت بیشتری دفاع کرد از حقانیت امیرالمومنین و حقانیت مذهب شیعه و حقانیت حضرت ابوطالب. این بار مامورها ریختند و دور او را گرفتند. اما تا آمدند او را ببرند، دیدم ناپدید شد.
آمدم در جمعیت. من لهجه او را به عربی فصیح میشنیدم. به کسی که در کنار من بود و زبانش فارسی گفتم
این جوان عرب را دیدی؟ چقدر قشنگ حرف میزد! چقدر زیبا از امیرالمومنین دفاع میکرد! و از حقانیت حضرت ابوطالب و ایمان ایشان، به لسان فصیح عربی.
گفت نه آقا، این فارسی حرف میزد.
یک ترکی کنار ما نشسته بود، گفت نه آقا ترکی میگفت.
تعجب کردم. خدایا این آقا که بود؟ که یکی زبان او را به عربی مثل من میشنود. یکی به فارسی، یکی به لهجه ترکی. فهمیدم این خصوصیت، فقط خصوصیت امام زمان است. و یقین کردم که او همان آقایی است که وقتی هم که میآید، یکی از دعوتهایش، دعوت مردم به ایمان به امیرالمومنین و حضرت ابوطالب است.
1 دیدگاه
سید مجتبی · می 26, 2024 در 2:22 ب.ظ
سلام بر حضرت ابوطالب علیه السلام و لعنت بر دشمنان حضرت ابوطالب .