شیخ صدوق در کتاب كمال الدين،  ج ۲،  ص ۳۷۰ روایتی را از حسن بن محبوب از امام رضا علیه السلام نقل میکند که در آن حضرت صحبت از فتنه‌ای میکنند بسیار سخت که ظاهرا منظور غیبت امام زمان است. در این روایت اوصافی از حضرت مهدی علیه السلام ذکر می‌شود. از جمله اینکه ”عليه جيوب النور تتوقد بشعاع ضياء القدس“، یعنی بر او گریبان‌های (یا پوشش‌های) نور است که از شعاع ضیاء قدس مشتعل است.

متن روایت طبق نقل شیخ صدوق چنین است:

  • حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ
  • حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ 
  • عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلاَلٍ اَلْعَبَرْتَائِيِّ 
  • عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ 
  • عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ:

قَالَ لِي، به من فرمود:

  • لاَ بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمَّاءَ صَيْلَمٍ
  • يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ
  • وَ ذَلِكَ عِنْدَ فِقْدَانِ اَلشِّيعَةِ اَلثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي
  • يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ اَلسَّمَاءِ وَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ
  • وَ كُلُّ حَرَّى وَ حَرَّانَ
  • وَ كُلُّ حَزِينٍ وَ لَهْفَانَ
  • چاره‌ای نیست از فتنه‌ای شدید و بنیان‌کن
  • که در آن هر کسی از خواص و معتمدین و اهل سر سقوط می‌کنند [یا واقع می‌شوند.]
  • و آن هنگامی است که شیعه سومین ازفرزندان مرا از دست دهد. [منظور امام حسن عسکری علیه السلام است.]
  • بر او اهل آسمان و اهل زمین می‌گریند،
  • و هر سوخته دلی از زن و مرد.
  • و هر اندوهناک و حسرت‌ناکی.

عليه جيوب النور

ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سپس فرمود

  • بِأَبِي وَ أُمِّي
  • سَمِيُّ جَدِّي صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ
  • وَ شَبِيهِي
  • وَ شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
  • عَلَيْهِ جُيُوبُ اَلنُّورِ
  • يَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِيَاءِ اَلْقُدْسِ
  • يَحْزَنُ لِمَوْتِهِ أَهْلُ اَلْأَرْضِ وَ اَلسَّمَاءِ
  • كَمْ مِنْ حَرَّى مُؤْمِنَةٍ
  • وَ كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَرَّانَ حَزِينٍ
  • عِنْدَ فِقْدَانِ اَلْمَاءِ اَلْمَعِينِ
  • كَأَنِّي بِهِمْ آيِسٌ مَا كَانُوا
  • قَدْ نُودُوا نِدَاءً
  • يَسْمَعُ مَنْ بَعُدَ كَمَا يَسْمَعُ مَنْ قَرُبَ
  • يَكُونُ رَحْمَةً عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ
  • وَ عَذَاباً عَلَى اَلْكَافِرِينَ.
  • پدر و مادرم فدای آن کسی که
  • هم نام جدم [رسول خدا] است، صلوات الله علیه
  • و شبیه من است
  • و شبیه موسی بن عمران علیه السلام
  • بر او است گریبان های نور
  • که از شعاع ضیاء قدس می‌درخشد (یا مشتعل و روشن است.)
  • اندوهگین می شوند برای مرگش اهل زمین و آسمان
  • چه بسیار زن مومنه تشنه (یا دلسوخته)
  • و مرد مومن اسفناک تشنه (یا دل‌سوخته) اندوهناکی است
  • هنگام از دست دادن آب جوشان و جاری [بر سطح زمین و در دسترس].
  • گویا با آنهایم هنگامی که در نهایت ناامیدی‌اند
  • در حالی که به آنها ندایی داده شده است،
  • که آن کس که دور است مانند آن که نزدیک است [آن ندا را] می شنود
  • [آن ندا یا او] رحمتی خواهد بود بر مومنین
  • و عذابی بر کافرین.

نکات

  • شبیه من است: حضرت تشریح نفرمودند وجه شبه را. یک احتمال این است که وجه شبه خصوصیت حضرت باشد در آشکار کردن حجت های آل محمد؛ همان طور که در صلوات خواجه نصیر آمده و الحُجَجِ الرَّضَوِیَّة. امام رضا علیه السلام با روسای همه مذاهب، متکلمین و فلاسفه مناظره کردند و همه را با دلایل آشکار مقهور نمودند. مشابه این امر در مورد امام عصر رسیده است هنگامی که ظهور می فرمایند. (حداقل وارد شده که حضرت تحدی می‌کند به این مطلب.)
  • شبیه موسی بن عمران است: باز وجه شبه را ذکر نفرمودند. ولی احتمال میرود در مواردی باشد: از جمله در حمل خفی (بارداری نامحسوس) مادر حضرت و اینکه پادشاه وقت به دنبال قتل نوزاد بود؛ تا فرار حضرت خائفا یترقب از قوم؛ تا ظهور دوباره او به معجزات و آیات بینات و نجات بنی اسرائیل. و پیش از ظهور او (شاید سالها قبل از ولادت او؟) بنی اسرائیل در سختی و عذاب ازآل فرعون بودند و منتظر ظهور منجی که به ایشان وعده داده شده بود. این وعده در حضرت موسی تحقق یافت. روایاتی در تاثیر دعا برای تعجیل در فرج وارد شده است که به این داستان اشاره دارد.
  • فتنه صَمَّاءَ صَيْلَمٍ ظاهرا استعاره تمثیلیه است. منظور از این فتنه به قرینه باقی کلام ظاهرا غیبت امام عصر است.
  • جُيُوبُ جمع جَيْب است و جَيْب القميص یعنی یقه (گریبان) لباس. طوق لباس.
  • يَحْزَنُ لِمَوْتِه می تواند معنای ظاهری بدهد؛ یعنی از مرگ خودش محزون می شوند. ولی احتمال دارد منظور این باشد که از موت ذکر او—که یادی از او نمی‌شود گویا که مرده است—محزونند. این احتمال را مجموع کلام که راجع به دوران غیبت حضرت است تقویت می‌کند.
  • المَعِين برخی گفته‌اند یعنی المَعْيُونُ و آب مَعْيُونُ یعنی آبی که بر زمین جاری است به نحوی که به چشم [عین] می‌آید. برخی گفته مَعِين اسم فاعل از مَعَنَ است و مَعَنَ النَّهْرُ یعنی آب نهر زیاد شد و در نتیجه دسترسی به آن ساده گشت. نیز مَعَنَ الماءُ یعنی آب روان و جاری شد.
  • فقدان ماء معین اشاره به آیه ۳۰ سوره ملک دارد: قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَّعِينٍ ﴿٣٠
  • از یک طرف تعبیر از حضرت به آب و از طرف دیگر تعبیراز مومنین به تشنگان.
  • آب می تواند کنایه از علم باشد و تشنگی حالتی که ما در ان به سر می بریم—و غالبا ملموس ماست—از فقدان علمی که بتواند آتش سوالات و شبهات و … را فرونشاند. تعبیر آب معین موید است. (شاید آب هست به این معنی که علومی از اهل بیت به ما رسیده، ولی دسترسی ما به این علوم محدود است به طوری که تعبیر آب معین مشکل است.)
  • آب می‌تواند کنایه باشد از آنچه مایه حیات است. با تعبیر علم قابل جمع است اگر بگوییم علم آن چیزی است که مایه حیات قلوب است.
  • شاید هم تعبیر از آب مراد دیگری دارد.
  • آن کس که دور است مانند آن که نزدیک است می شنود: می تواند اشاره به ندای جبریل یا شیطان باشد. اما احتمال قویتر ندای خود حضرت است. شاید بتوان ملک و شیطان را هم فاصله از همه در نظر گرفت، در صورتی که در این تعبیر قرب و بعدی مطرح است. گویا کسی ایستاده، افرادی نزدیک به او هستند و افرادی دور از او؛ هر دو گروه صدای او را یکسان می شنوند. این حالت، به هنگام ظهور خود حضرت کنار خانه کعبه و ندای ایشان نزدیکتر است.

در معانی لغات

  • صَمَّاءَ مونث أَصَمُّ به معنای ناشنوا و کر است و صیلم به معنای قطع کردن و از ریشه کندن است و بیشتر برای قطع کردن گوش و بینی به کار می‌رود. شمشیر نیز معنی می‌دهد و نیز امر شدید بنیان‌کن. ظاهرا فتنه به موجودی ناشنوا تشبیه شده و شدت ناشنوایی به حدی است که گویی گوشش از اصل قطع شده است.
  • بطانة و وَلِيجَةُ معانی نزدیکی دارند و هر دو به معانی فرد مورد اعتماد، نزدیک، از خواص و صاحب سر انسان به کار میروند. بطانة از بطن به معنای پنهان شدن است و بیشتر به کسی که صاحب سر است می‌خورد. ولیجه از ولج به معنی داخل شدن است. عبارت “ولیجه آنان” را گفته‌اند چسبیده به آنان [یا همراه آنان]. یعنی کسی که نزدیک به انسان است و ظاهرا به راحتی یا زیاد برانسان وارد می‌شود.
  • هر دو لفظ در قرآن به کار رفته است. أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ … وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً.
  • برخی گفته اند حَرَّان جمع حَرَّى است. قول دیگر این است که حَرَّى مونث حَرَّان است و این با متن روایت سازگارتر و به صحت نزدیکتر است. هر دو به معنای تشنه از شدت حرارت است. به معنای شدت حزن هم به کار می‌رود؛ مثلا دموع (اشکها) یا زفرة (فریاد) یا كبد (جگر) حَرَّى (سوزناک یا سوخته).

صیلم

  • الصَّيْلَمُ الدَّاهِيَةُ تستأْصِلُ ما تصيب.
  • و الصَّيْلَمُ السَّيفُ.
  • الصَّلْمُ: القَطْعُ، أو قَطْعُ الأذُنِ والأنْفِ من أصْلِهِ.
  • رجل أَصْلَمُ إذا كان مُسْتَأْصَل الأُذنين.
  • رجل مُصَلَّم الأُذنين إذا اقْتُطِعَتا من أُصولهما.

بطانة

  • بِطانة (اسم) الجمع : بَطَائِنُ
  • البِطانَةُ : ما يُبَطَّن به الثوب، وهي خلافُ ظِهارته [لباس زیر] مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ 
  • البِطانَةُ السريرةُ
  • البِطانَةُ صَفِيُّ الرجل يكشِف له عن أَسراره: يَا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دونِكُمْ
  • البِطانَةُ ( في الطب ) الطبقة الطِّلائية التي تبطن جميع الأَوعية الدَّموية واللِّمفاوية والجمع : بطائن
  • بِطانَةُ الرَّجُلِ : أَهْلُهُ وَ أَقْرِباؤُهُ
  • بطانة الملك و نحوه حاشيته، خاصّته وأهل ثقته، مَنْ يحيطونه ويلازمونه وهم مُقرَّبون إليه ولا يُحجب عنهم سرّ.

ولیجه

  • وَليجة: (اسم) الجمع : وَلائجُ
  • الوَلِيجَةُ : بطانة الرّجل و حاشيته، خاصَّته من الرِّجال، أو من يتَّخذه معتمدًا عليه من غير أهله.
  • هو وَليجَتُكُم : لصيقٌ بكم
  • وَلِيجَةُ النَّفْسِ : دَخِيلَتُهَا

حَرّان

  • حَرّان: (اسم) الجمع: حِرار، حرّانون، المؤنث: حَرَّى، حَرَّانة، و الجمع للمؤنث: حِرار، حرَّانات.
  • حَرّان: عطشان من شدّة الحرّ،
  • دموع حَرَّى: حارّة،
  • زفرة حَرَّى: شديدة الحزن،
  • كبد حَرَّى: عَطْشَى أو مفجوعة حزينة.

مَعين

  • مَعِين : فاعل من مَعَنَ
  • المَعِينُ من الماء: المعيون .
  • المَعْيُونُ من الماء: الظَّاهرُ الذي تراه العينُ يجري على وجه الأرض
  • ماءٌ مَعِينٌ: جَارٍ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ مُتَدَفِّقاً
  • ماءٌ مَعين: ظاهر ، تراه العين جاريًا على وجه الأرض
  • مَعَنَ النَّهْرُ: كَثُرَ فِيهِ الْمَاءُ فَسَهُلَ تَنَاوُلُهُ
  • مَعَنَ الماءُ: سَهُلَ و سال ، أَو جَرَى

1 دیدگاه

شیخ اسماعیل نمازی و جماعت در مشهد - تشرف · آگوست 10, 2023 در 2:10 ب.ظ

[…] مسجد شد، که هیچ جایش دیده نمی شود؛ نه سر، نه صورت؛ همه نور است؛ مثل لامپ برق […]

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *