مرحوم سید علی اکبر ابوترابی داستان تشرف خود و همراهنشان را در شب عاشورا، در مسجد جمکران، در مصاحبهای با واحد فرهنگی مسجد جمکران نقل کردهاند که در ادامه با ویرایش مختصری میآید.
تشرف سید علی اکبر ابوترابی از زبان خودش
دو سه نفر از برادرانی بودیم که معمولا شبهای چهارشنبه با شبهای جمعه دوچرخه کرایه میکردیم و مشرف میشدیم مسجد. به ایشان گفتم که امشب شب عاشورای آقا امام حسین علیه السلام است و صد رکعت نماز وارد است. من علاقه دارم که اشب مشرف بشویم جمکران به عنوان عرض تسلیت به پیشگاه اقدس آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
فکر میکنم در حال خواندن حمد بودیم، بنده مشاهده کردم یک بزرگواری کنار همین محراب، به حالتی که زانوهای مبارکشان را در بغل گرفتهاند، نشستهاند و سر مبارکشان را به حالت خستگی بهرحال–تاثر–روی زانوی مبارکشان گذاشتهاند.
ما فاصلهمان با دیوار و با محراب، حدود دو متر، یک متر و نیم، یک متر و نیم هم کمتر بود. این بزرگوار در همان فاصله بین ما با دیوار، که حدود یک متر و نیم میشد، تکیه به دیوار داده بودند. پشت به قبله رو به ما. ما هم که رو به قبله مشغول نماز خواندن بودیم.
مکالمه
این برادرانمان، نمازشان را سلام دادند. ما در حال رکوع بودیم. حالا نمیدانم رکعت دوم هم، باز دو رکعت دوم هم اینها شروع کردند یا شروع نکردند. توی همین سلام–ظاهرا همان رکعت بود. آن دو برادرمان تشهد نمازشان را میخواندند و سلام دادند، ما دو نفر هم که با هم حساب رکعاتمان را داشتیم در حال رکوع بودیم. آنها که سلام نمازشان را دادند، به این آقا هم سلام عرض کردند. با صدای بلند گفتند
آقا سلام علیکم.
آقا هم جواب سلامشان را دادند فرمودند:
آن برادرمان رو کرد به آقا و گفت،
آقا اینجا که کسی نبود. شما از کجا تشریف آوردید؟
حالا ما هم در حال رکوعیم و رکوعمان تمام شده، میروم توی سجده. دوتا سجده و در حال تشهد. در همین فاصله، کاملاً داریم به حرف این برادرمان هم گوش میدهیم چون ما کنار هم نماز میخواندیم.
آقا فرمودند: بهرحال شما آمدهاید و ما هم اینجا هستیم.
باز برادرمان سؤال کرد که آقا در که بسته بود، اینجا هم که کسی نبود؟
آقا باز یک جواب کلی دادند، که برادرمان عرض کرد:
شما نکنه وجود اقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید؟
آقا فرمودند: بهرحال این هم توفیقی است برای شما.
یقین
سلام نمازمان را دادیم. سلامی عرض کردیم خدمت آقا. برای اینکه از نماز عقب نیفتیم، بلند شدیم نمازمان را قامت بستیم.
رکعت اول را خواندیم. آقا تشریف داشتند. رکعت دوم، در رکوع تشریف داشتند.
بنده در سجده به ذهنم خطور کرد که یقیناً وجود اقدس آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریفاند. به قصد اینکه نمازم را بشکنم و حضرت را زیارت کنم، سر از سجده برداشتم. دیگر به فکر اینکه نماز را ادامه بدهم نبودم. همین که سر از سجده برداشتم که حضرتشان را بروم زیارت بکنم، دیدیم که آقا تشریف ندارند.
0 دیدگاه