شیخ محمود حلبی در یکی از منابر خود در شهر اصفهان فرمود: در هفتاد سال قبل یکی از بزرگان این شهر که استاد من بوده است [ظاهرا منظور شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی است]، یک سال تمام مشغول توسل به حضرت مهدی بود. بالاخره به او گفتند بیا سر فلان میدان، کنار میوه‌فروش بایست.

وقتی سر آن میدان می‌رود، می‌بیند یک سیدی آنجا نشسته و قدری از این هندوانه‌ها و خربزه‌های شکسته بسته را می‌فروشد.

یک دقیقه می‌گذرد. یک مرتبه می‌بیند حضرت کنار این میوه‌فروش هستند و با او دارند صحبت می‌کنند. وقتی چشمش به حضرت می‌افتد هیپنوتیزم می‌شود؛ خشک می‌شود.

کیفیت دیدار در غیبت کبری

من در اینجا حرفهایی دارم. هر یک از این دقایق، موجی است که اگر آن را به تلاطم آورم، وقت مجلس می‌گذرد. رسیدن به خدمت حضرت به اختیار ما نیست، بلکه به اختیار حضرت است. فرق غیبت کبری با غیبت صغری و نواب خاصه همین است.

در غیبت صغری هر وقت نواب خاص می‌خواستند به خدمت حضرت می‌رسیدند؛ اما در غیبت کبری، شیعه به اختیار خود نمی‌تواند به خدمت او برسد. هر کس ادعا کند که من هر وقت بخواهم به خدمت حضرت می‌رسم، كذاب و مفتری و دروغگو است. در توقيع ألا فمن ادعى المشاهدة، منظور چنین مشاهده‌ای است.

هر کس را که حضرت بخواهند، به خدمت ایشان می‌رسد و وقتی که رسید، باز حرف زدن به اختیار خود حضرت است. آنجا خانه بی‌بی نیست که هر چه بخواهی بگویی. حرف زدن و نگاه کردن شما نیز با اراده و مشیت او خواهد بود. تا هر اندازه که او بخواهد و از قِبَل خدا مأذون باشد که گوش بدهد، تو می‌توانی صحبت کنی و جواب بشنوی، والا اصلا نمی‌توانی حرف بزنی. این را اجمالا بدانید.

عرض حاجت

این روایت هیچ واسطه‌ای نمی‌خورد؛ خود آن بزرگوار به من گفت هیپنوتیزم شدم! اصلا نمی‌توانستم نفس بکشم.

بعد از دو دقیقه سر بلند کردند و فرمودند: «چه می‌گویی؟»

در این وقت حاجاتش را می گوید.

حضرت مقدار عنایت خود را به او می‌فرمایند؛ اما او می گوید «کم است!».

به محض اینکه گفت «کم است»، ناگهان متوجه شد که حضرت تشریف ندارند.

عجب! خاک بر سرم! این چه حرفی بود زدم؟! كم او از همه دنیا زیادتر است.

سید هندوانه‌فروش

از سید هندوانه فروش پرسید «این آقایی که اینجا بود، کجا رفت؟»

سید گفت «نمی‌دانم، رفت.»

پرسید «این آقا کیست؟ او را نمی‌شناسی؟»

سید گفت «نه، نمی‌شناسمش، گاهگاهی اینجا می‌آید. آدم خوبی است. خوش‌اخلاق است. گاهی هم یک سرمایه‌ای، دستمایه‌ای به ما می‌دهد.»

پرسید «خوب، چه وقتهایی می‌آید؟»

سید گفت «حساب ندارد. گاهی در دو سه ماه، یک مرتبه یا بیشتر می‌آید.»

پرسید «با تو چه می گوید؟»

سید گفت «می‌آید اینجا می‌نشیند، احوال ما را می‌پرسد، دلجویی می‌کند. گاهی هم که چیزی در کیسهٔ ما نباشد یک دستمایه‌ای می دهد.»

واقعا عجیب است. اینطور می‌آیند و با سید هندوانه‌فروش می‌نشینند. به او پول می‌دهند.

بالاخره آن بزرگوار یک سال دیگر جان کند و اشک ریخت و سوخت و دنبال مطلب را گرفت تا دوباره به او گفتند سر همان میدان آمد و حاجتش را عرضه داشت و حضرت هم عنایت فرمودند و تقبل کردند.

تاکید

آقایان! او را دیده‌اند و می‌بینند. خاک بر سر آدمی که در بیراهه افتاده است. چیزی که از این چراغها روشن‌تر است را اینها در اصل وجودش خدشه می‌کنند. شبهه‌های شیطانی، وساوس نفسانی، هواجس خیالی با اینها چه کرده است؟!

من این مطالب را برای تحکیم عقیده شما جوان‌ها می‌گویم. من برای گمراه کردن شما به اصفهان نیامدم. گمراه شدن شما چه فایده مادی یا روحانی برای من دارد؟ چه انگیزه‌ای برای گمراه کردن شما دارم؟ فکرش را بکنید!

من این جریان را از این کتاب و از آن کتاب نقل نکردم. وجود امام زمان علیه السلام را با دلیل عقلی می‌توانم اثبات کنم و اثبات کردم. با دلیل نقلی می‌توانم اثبات بکنم و اثبات کردم. مع ذلک، تکیه به آن دلائل نمی‌کنم. بلکه به قضایایی که از این چراغ روشن‌تر است تکیه می‌کنم.

اینکه الان من با شما صحبت می‌کنم دروغ است؟ شما خیال می‌کنید؟ نفس شما صدایی را اختراع می کند؟ یا اینکه یک واقعیت عینی است؟ همینطور او را دیده‌اند و می‌بینند. در همین شهر خودتان این قضیه در هفتاد سال قبل واقع شده است. یکی از بزرگان اینجا که در این قرنها کمتر کسی مثل او خواهد آمد، سر یکی از میدان‌های این شهر حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه) را دیده‌اند.

قضیه‌ای هم از یکی از اساتید دیگر خودم برای اهل علم بگویم [داستان تشرف میرزا مهدی اصفهانی]. هر دو اینها استاد من بودند. اینها قصد فریب دادن مرا نداشتند. اینها می‌خواستند مرا هدایت کنند. به خصوص همان استادی که جریان تشرفش را نقل کردم، شخص عجیبی بود. یک وقتی مطلبی راجع به امام زمان گفت و من حرفی زدم و او آن‌چنان با بیان خود مرا پیچاند و نرم کرد، و از آن ساعت به بعد اسب من در این میدان چهار‌نعله می‌تاخت.

برگرفته از کتاب مجالس حضرت مهدی ص ۱۵۴ (با کمی ویرایش).


1 دیدگاه

میرزا مهدی اصفهانی بر مزار هود و صالح در وادی السلام - تشرف · آگوست 6, 2023 در 10:31 ق.ظ

[…] دیگری که ایشان به آن اشاره می‌کند ظاهرا مربوط به شیخ حسنعلی نخودکی است […]

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *